از "اطلاعات" تا "کیهان"!؟
کانال خوب "ارتقاء کیفیت بهداشتی صنوف و اماکن" را راه اندازی کرده و مجبور بودم متصدیان رستوران ها، چلوکبابی ها و سایر صنوف مرتبط با مواد غذایی را مجاب سازم که به رایگان تن به عضویت در کانال دهند.
جالب بود که بیشتر آن هایی که اوضاع و احوال اطلاعاتی مطلوب یا تقریبا مطلوب داشتند، تن به اجرای این خواسته داده و "چه از این بهتر!" می گفتند، اما کسانی که از شدت بی اطلاعاتی روی زمین بند نشده و مدام در فضای کیهانی غوطه می خوردند و برای نمونه سس های یکبار مصرف سالاد را زیر آفتاب داغ گذاشته بودند تا مشتریان خود را هر چه سریعتر راهی بیمارستان و آرامستان سازند ادعای همه چیز دانی کرده و "بهتان نیاز نداریم" را نیفتاده از دهانشان، می شنیدم!
از قدیم گفته اند که نداستن عیب نیست و نپرسیدن عیب است. با این حساب، اینکه شما جواب سوالی را ندانید و نپرسیده، معلم یا استادی را ملاحظه نمایید که علیرغم اسناد و مدارک و شواهد موجود در روی پیشخوان یا دیگر جاهای معلوم محل کار، به شما روی خوش نشان داده و بی آنکه شوخ شما را برویتان بیاورد، درب کلاس درس را برویتان بگشاید را تنها می باید امری "عجیب ولی واقعی" تصور کرد.
با این حال، عجیب تر از این موضوع این است که بیشتر آن هایی که چیزهای زیادی که باید بدانند را نمی دانند از ندانسته های خود آگاه نبوده و روی این حساب دست رد به سینه آگاهی هایی می زنند که از موانع و دست اندازهای متعدد عبور کرده و خود را هر طور شده است به ایشان رسانیده اند!
نگارنده در این مملکت کاره ای نیست که اگر بود امر می فرمود! اولیای امور آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت، شعر زیبای زیر را در جای جای کشور ایران نصب نمایند تا با تلنگر زدن افراد واقع در هر گروه باعث شوند که ایشان در راستای تغییر دادن موقعیت خویشتن یا دانستن بیش از پیش قدر خود، اقدامات بایسته و شایسته را صورت دهند:
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گوهر گردون برهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بماند
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.