به بهانه گم شدن "حالیت جان" و بیان اینکه "از جایش خبر دارم" موفق شدم با "ایلدیز" هم کلام شده و چند کلمه ای با این سلبریتی ترک فارسی زبان!؟ رد و بدل کنم.

در همان ابتدای مکالمه گفتم که بهتر است بی خود و بی جهت دنبال "حالیت جان" نگردد، زیرا خوب اطلاع دارم که "حالیت" سر "حالیت جان" را با بهره گیری از داس، گوش تا گوش، بریده است.

"ایلدیز" در جواب گفت که "امکان ندارد حالیت دست به چنین کار وحشیانه ای زده باشد"

او توضیح داد: "درست است که حالیت به راحتی آب خوردن زن می گیرد و زن طلاق می دهد، درست است که او روابط خارج از چارچوب خانواده با زنان و دختران مختلف برقرار می کند و درست است که گاه عصبانی شده و سر زنان و دختران خود داد و بیداد راه می اندازد، اما واقعا و از صمیم قلب بچه هایش را دوست دارد و حاضر نیست حتی دست روی آن ها بلند کند( اینکه آن ها را بکشد حتی در خیالتان هم نگنجد!)

در جواب "ایلدیز" گفتم که "اوضاع اصلا آنطور که او فکر می کند نیست" و چون "حالیت جان" بزرگ شده بود و دیگر آنطور که باید و شاید گوش به حرف پدر گرامی نمی داد، "حالیت" مصمم شده بود که هر طور شده از شرش راحت شود.

"ایلدیز"، "اینکه دلیل نمی شود" را بر زبان آورده و گفت که "لیلا و زهرا هم هرگز آنطور که باید و شاید حرف گوش کن نبوده اند و برای مثال هر دو با آدم هایی که مورد تایید حالیت نبوده اند ازدواج کرده اند"

در ادامه هم گفت که "حتی اریم که پسر خوبی است هم گاهی بدون اجازه حالیت به دیدن اندر می رود و تنها پس از ملاقات و در ادامه یک عذرخواهی کوچولو از اینکه بی اجازه، مادر را ملاقات کرده است سخن به میان می آورد"

با این توضیحات واقعا مانده بودم چه بگویم. اینکه کسی که نهایت خدعه و نیرنگ و کلک است کار یادم می داد برایم غیر قابل تحمل بود و اینکه حتی او می دانست نباید با به تصویر کشیدن صحنه های خون آلود کاری کند که ابراز خشم و عصبانیت برای بینندگان عزیز عادی شده و خون جلو چشمان آن ها را بگیرد را نمی توانستم به سادگی درک کرده و هضم نمایم.

"ایلدیز" که از سکوت من متوجه شد که هر قدر در زمینه درست و نادرست دانستن نمایش صحنه های خشن و خونی اختلاف نظر داشته باشیم، در مورد اینکه یک روده راست توی شکم هیچکداممان نیست به هم می مانیم، راهش را کشید و رفت و در جایی همین نزدیکی ها "حالیت جان" را یافت!