معنی کردن کلمه "ایهام" چندان ساده نیست. "ایهام" در لغت به معنای به وهم افکندن است و وقتی شما "ایهام" را در عبارتی به کار می برید، مخاطب در وهله نخست متوجه معنای نزدیک ذهن می گردد و تنها در انتها به اینکه منظور شما آن نبوده و چیز دیگری بوده است پی خواهد برد.

واقعیت این است که نگارنده تا مدت ها معنا و مفهوم دقیق "ایهام" را نمی دانست و این سیاحتنامه ابراهیم بیک، شاهکار زین العابدین مراغه ای، بود که با استفاده از مثالی ساده، موضوع را کاملا برایم جا انداخت:

فرض کنید که من یک غلام دارم. اسم غلام من مبارک است. شما هم یک غلام دارید. اسم غلام شما هم مبارک است. غلام من و غلام شما دعوا کردند. غلام من غلام شما را بر زمین زد و ر..... به سر مبارک شما!

همه ما خوب می دانیم که ما ایرانی ها کارهای زیادی انجام می دهیم که به دلایلی حق یا جرات بر زبان آوردن آن ها را نداریم. حرف نزدن در باره این چیزها اصلا کار ساده ای نیست و چه بسا آدمی را دچار حناق نماید.

علیرغم این موضوع اگر سر دلبران در حدیث دیگران گفته آید، بخشی از مشکل حل شده و خیلی از افراد با متوجه شدن اینکه گروه قابل توجهی از اسرار زندگی ایشان جنبه عمومی و همگانی دارند، راحت تر می توانند با رازهای سر به مهر خویش کنار بیایند.

دوستداران مهران مدیری خوب به یاد دارند که چگونه "سیخ کردن جوج" او ترکانده و تا مدت ها مورد استفاده مردم عادی و کوچه و بازار گردید.

انصافا، مهران مدیری، از اینجور حرف ها کم نزده است و از این نوع سخنان، کم، از زیر زبان میهمانان گرانقدر برنامه بیرون نکشیده است.

سخن ژاله صامتی در باره اینکه "مال آن ها شبکه نسیم را نمی گیرد" از اینجور حرف ها بود که بخوبی توانست جایی شایسته در دل بینندگان تلویزیون و تماشاگران یک چیز دیگر باز نماید.

با این حساب، باید جدا شاکر خداوند متعال باشیم که سلبریتی هایی چون مهران مدیری را خلق کرده است و از آن بالاتر، باید باریتعالی را سپاس گوییم که با خلق زبان پارسی، باعث شده که وقتی ما ایرانی ها دست و بال خود را در انجام خیلی کارها و فعالیت ها بسته می بینیم، به برکت باز بودن دست و بال زبان "اشاره" مان، هر چه راحت تر با مسائل و مشکلات زندگی کنار بیاییم!