"هیژیا"، تلفظ های دیگر هم دارد، دختر( به روایتی همسر) یک پزشک معروف و نخستین کسی بوده که در عوض تلاش برای درمان و مداوای بیماران هم و غم خویش را معطوف ممانعت از بیمار شدن افراد نموده است.

امروزه، مردم بسیاری از نقاط جهان عمر طولانی و سالم زندگی کردن خود را مدیون ایده "هیژیا"، که بهداشت را مهمتر از درمان می دانست، بوده و به این مناسبت کلمه Hygiene ) معادل انگلیسی بهداشت) که برگرفته از "هیژیا" است را زیاد در نوشته ها و محاوره های روزانه خود مورد استفاده قرار می دهند.

درست است که ایرانی ها پیش از اروپایی ها از اهمیت و ارزش بهداشت آگاه بودند و در زمانی که فرانسوی ها البسه خود را در ادرار می شستند تا آن ها را تمیز کنند، ما دستوراتی جهت ممانعت از آلودگی آب ها داشتیم، اما باید انصاف داده و بپذیریم که تفاوت امروزه اخلاق و رفتار بهداشتی بیشتر ما در مقایسه با اروپایی ها، تنها با خواندن شعر زیبای " این کجا و آن کجا" قابل درک است!

امروزه، بیشتر سرزمین های اروپایی سیاست های بهداشتی و درمانی خود را به تاسی از "یک اونس پیشگیری بهتر از یک پوند درمان است" جلو برده و برای بهداشت اهمیتی به مراتب بیش از درمان قایل هستند.

امروزه، در دنیا سازمان بسیار معتبری، که با شیوع کرونا نامش بسیار بیش از سابق به  گوش می خورد، به نام سازمان بهداشت جهانی وجود دارد که در عرصه مبارزه با بیماری های مختلف فعالیت های چشمگیری صورت داده و می دهد.اینکه ما سازمان بهداشت جهانی داریم و سازمان درمان جهانی نداریم بخوبی نشان می دهد که تمام مردم دنیا بر سر "ارزش و اهمیت بیشتر بهداشت بر درمان" اتفاق نظر دارند.

کشور ما، در این زمینه، مثل بسیاری از دیگر زمینه ها، تافته جدا بافته است و نهایت سعی و تلاش خود را معطوف اتفاقات بعد از بیماری می کند.

شما به همین ماجرای کرونا نگاه کنید! در بدو شیوع در و دیوار مغازه ها و دیوارها پر از علایم کرونا شد تا مردم بفهمند که وقتی بیمار شدند چه باید بکنند.

تنها بعدها و وقتی اروپایی ها جریاناتی همانند استفاده از ماسک و شستن دست با آب داغ و صابون و فاصله گذاری اجتماعی را همگانی کردند، برخی از متولیان امور و مردم عادی به فکر "چه کنیم تا ویروس نگیریم" افتادند!

تعجبی ندارد! وقتی برای سال های طولانی کنکور سراسری را بر مبنای اهمیت کتمان ناپذیر درمان و تره خرد نکردن برای بهداشت پایه ریزی کرده و به همگان گفته ایم که برای رسیدن به آینده خوب، پزشک شوند و برای نائل گشتن به آینده بد یکی از رشته های بهداشت را بخوانند، چرا باید متعجب این باشیم که حتی وقتی بهداشت باید حرف اول را بزند، توصیه ها و نصایح ارزنده "درمانگران" جدی تر از حرف و حدیث های دیگران گرفته می شود.

وقتی در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، بیشترین بودجه، در اختیار درمان و آموزش پزشکی قرار می گیرد و بهداشت ته مانده و باقی مانده بودجه را از آن خود می کند، آیا نباید قبول کرد که وزارت بهداشت خود را وزارت درمان و آموزش پزشکی دانسته و بهداشت را تنها جهت پز دادن به خارجی ها به ابتدای خود اضافه کرده است!؟

شما به تعرفه آن هایی که خدمات درمانی ارائه می دهند نگاه کرده و آن را با تعرفه عهده داران ارائه خدمات بهداشت مقایسه کنید. در چنین حالتی خوب خواهید فهمید که این تعرفه ها جز به گونه ای که درمانگران را در طبقه مرفه و از ما بهتران بنشاند و ارائه دهندگان خدمات بهداشتی را معمولی و به دردنخور معرفی نمایند، پای بر عرصه هستی ننهاده اند!

نتیجه چنین ارزشگذاری غیر واقعی این می شود که وقتی شما نحوه جمع آوری و دفع زباله های کشور ما و تفکیک زباله های تر و خشک سرزمین ایران را با آنچه در سرزمین های اروپایی در جریان است مقایسه می کنید فقط می توانید عملکرد متصدیان و متولیان امور خود را "شرم آور" توصیف کنید.

در حالی که کشورهایی با 99 درصد بازیافت زباله کار خود را تمام نشده دانسته و کمپین زباله صفر راه خود را به سوی بسیاری از اذهان و دل ها کج کرده است، ما هنوز زباله های تر ارزشمند خود( که قابلیت تولید کود مرغوب و عالی دارند) را در دل خاک نهان کرده و در عوض محصولات بیو را از خارج کشور وارد می کنیم!( لابد این به آن در می گوییم)

در شرایطی که کشورهای بیگانه با استفاده از علایم قابلیت بازیافت، مردم خود را در زمینه جداسازی زباله های قابل بازیافت حسابی یاری رسانده اند، ما برای اینکه ریال بیشتری به دست بیاوریم سعی کرده ایم مقوله "پلاستیک های خطرناک" را از آموزش های بازیافت حذف کرده و حتی نان خشک را زباله خشک محسوب نماییم.

آلودگی هوا در کشور بیداد می کند. اتوبوس ها و متروهایی که مردم را جابجا می کنند ظرفیت به اندازه ندارند و مردم به سختی سوار آن ها می شوند. کشورهای اروپایی که اصلا به اندازه کشور ما آلودگی هوا را تجربه نمی کنند، دست به کار تولید خودرو برقی شده اند. آن ها این مهم را ناکافی دانسته و از سوخت های غیر فسیلی، از خورشید و باد گرفته تا فضولات حیوانی و پسماند آشپزخانه، به بهترین نحو ممکن استفاده می کنند.

جالب این است که بسیاری از ایشان در حالی دست به انجام اقدامات اینچنینی زده اند که شرایط جغرافیایی آن ها برای اینجور کارها چندان مناسب نیست. خیلی از این کشورها، آفتاب به قدر کافی ندارند. با این حال قدر تک تک اشعه های نور خورشید را خوب می دانند. بعضی از آن ها قدردان بادی که خیلی هم نمی وزد یا زور کافی برای وزیدن ندارد بوده و "بیخود و بی جهت بوزد که چه شود؟" می گویند.

در پاره ای از کشورها، دامداری، صنعت اصلی نیست. با این حال آن ها از حیف شدن فضولات حیوانات و پسماندهای آشپزی و میوه های گندیده ممانعت به عمل آورده و صاحب سوخت پاک شده اند.

همه این ها در حالی اتفاق می افتد که ما برای سالیان طولانی در خواب خوش خرگوشی قرار گیری روی اقیانوس نفت فرو رفته و عملکرد کشورهای نفتخیز و غیر نفتخیزی که دنبال انرژی های تجدیدپذیر می گردند را جز به سخره نگرفته ایم!

در سرزمین ما، اغلب قریب به اتفاق پایان نامه هایی که با موضوعیت امکان استفاده از انرژی های تجدید پذیر پای بر عرصه هستی می گذارند، پس از اتمام جلسه دفاع و استماع سخنان ارزشمند، خاک خورده و جز حاوی پیام " ما می توانیم اما نمی خواهیم!" نیستند!

امروزه در بسیاری از کشورهای اروپایی تلاش برای سر کار رفتن مردم با دوچرخه به یکی از دغدغه های اصلی دولتمردان و مسئولین تبدیل شده است، زیرا آن ها خوب می دانند که دوچرخه زدن، هم سلامت دوچرخه سواران را تضمین می کند و هم هوا را پاک و سالم نگه می دارد. از سوی دیگر، دوچرخه سواری که دوچرخه اش را جلو محل کار پارک می کند بشاشیت و سرزندگی که هر آن قابلیت انتقال به دیگر کارکنان را داراست، دارد.

در سرزمین ما، دوچرخه های بیدود چند صباحی پای بر عرصه وجود گذاشتند اما چون جاده ها و خیابان ها و کوچه ها به گونه ای که حافظ جان دوچرخه سوران باشند نبودند، قافیه را به اتومبیل های دوددار باخته و دولتی مستعجل که فقط چند صباحی خوش درخشیدند گشتند.

این روزها نگارنده به شدت به حال مردمی که دوست دارند رییس جمهور آینده پزشک و درمانگر باشد تاسف می خورد، زیرا خوب می داند که اگر آن ها خواهان زندگی بهتر باشند باید تضاد منافع بهداشت و درمان کشوری که بر پایه پول اداره می شود را درک کرده و جدا شدن وزارت بهداشت از وزارت درمان و آموزش پزشکی را از نیازهای اساسی کشور بدانند.

در شرایط فعلی که خیلی ها بر اوضاع و احوال آشفته بهداشتی کشور می گریند( کار از اظهار تاسف و تالم گذشته است!) و در جواب، " وضع ما اینطور نبود که!" را می شنوند، عده ای بر این گمان می نشانند که شاید گذشته ما آنطور که شنیده ایم هم  نبوده و سر کار خانم "هیژیا" در سفر به دور دنیای خود، سرزمین مادری ما را کاملا از قلم انداخته باشد!