شاید سال سقوط 2000، بیست سالی به تاخیر افتاده باشد! شاید زمان حال، زمانی باشد که به مراتب بهتر از گذشته بتوانیم معنای "قبیله یعنی یه نفر" را درک نماییم! شاید در روزگاری که بیشتری ها به فکر خودشان هستند و اغلب تلاش های مردم در جهت بیمار نشدن، نه بیمار نساختن، صورت می گیرد، بیشتر بتوان " هم خونی معنا ندارد" را معنا نمود!

تلویزیون با آب و تاب و شور و شعف خاصی از تعداد مبتلایان و مرده های کشورهای اروپایی سخن به میان آورده و با زبان با زبانی "وضعمان از همه بهتر است" را اطلاع رسانی می کند.

در شبکه های اجتماعی به جان هم افتادن مردم یک کشور اروپایی سر دستمال توالت به مراتب بیشتر از "ما اینجوری نیستیم" به دلمان نشسته و قلبمان را مملو از شعف و شادی می نماید.

اینکه امریکایی ها آنقدر بدبخت شده اند که حتی کمک های انسان دوستانه روسیه همیشه دشمن را می پذیرند، بیش از گذشته باعث می شود که "خدا جای حق نشسته است" از دهانمان نیفتد.

مشاهده خیابان ها و پارک ها و بوستان های خلوت تهران و دیگر شهرهای کشور دلتنگمان می کند، اما دیدن چنین اوضاع و احوالی در سرزمین های اروپایی به وجد و سرورمان آورده و باعث می شود با فکر کردن به "خوب است ما به مشکلات عادت داریم و آن ها عادت ندارند" با غم و ناراحتی حاصل از عدم دیدار از نزدیک بستگان و دوستان و آشنایان راحت تر کنار بیاییم.

حسن روحانی، رییس جمهور محترم، فولاد آبدیده نبودن اروپایی ها را دلیل اصلی بد عمل کردن سران آن ها به حساب آورده و آنچنان با پوزخند و ریشخند از اینکه ما کشور جنگ دیده و تحریم چشیده هستیم سخن می گوید که گویی در مسابقه خندیدن به مشکلات آن هایی که زمانی دیگران را درک نکرده اند شرکت کرده است!

متاسفانه ما حتی معنای بستن مرزها و قرنطینه کردن کشور را هم نمی دانیم، زیرا در حالی که این امر دارای کاربرد دوگانه بوده و به قصد بیمار نشدن و بیمار نکردن صورت می گیرد، ما آن را تنها تحت عنوان ممانعت از بیمار شدن معنا کرده ایم( روی این حساب بعید است حتی به فکرمان هم خطور کند که جلو خروج مسافرینی که می روند تا بر نگردند را بگیریم!)

آنچه که اتفاق افتاده در بسیاری کشور های دیگر به چشم نمی خورد. در بسیاری سرزمین ها در کنار تلاش برای تولید ماسک و مواد ضد عفونی کننده و دستکش و دستگاه تنفسی، رصد اوضاع و احوال نابسامان همسایگان نزدیک یا سرزمین های دوردست هم صورت گرفته و در حین تولید، "زیادی ها را به مملکت هایی که نیازمند هستند می دهیم"، جواب سوال "چرا به اندازه احتیاج خودمان تولید نکنیم!؟" می گردد.

در همین حال، در بسیاری سرزمین ها تلاش های فراوانی در جهت یافتن داروی مناسب و واکسن پیشگیری کننده، بی آنکه پای به کدام کشور بدهیم و به چه سرزمینی ندهیم، در میان باشد، صورت می گیرد.

فدریکا موگرینی خودخواهی سران بسیاری کشورها را مانع موفقیت در غلبه بر بحران کرونا دانسته و تنها راه پیروزی را یکی شدن جامعه جهانی و ایجاد دهکده ای واحد معرفی ساخته است.

ما در این اوضاع و احوال در کجا قرار گرفته ایم!؟ طبعا در شرایط حال حاضر دنیا، تبعیت از نوع نگرش و خط و مشی ترامپ و رسیدن به نتیجه "فقط ایران!"، ما را به جای درستی راهنمایی نخواهد کرد، زیرا احتمالا پس از فروکش بحران و وقتی به دلایل شرایط اقتصادی پس از کرونا، استان های مختلف کشور، به علت آسیب دیدگی ناهمسان از بحران و داشتن منابع و امکانات مختلف زندگی و رفاه، دارای تضاد منافع شدند، عباراتی چون "فقط تهران!"،"فقط تبریز!"،" فقط شیراز" و "فقط اصفهان!" آزار دهنده گوش های آن هایی که هرگز فکرش را هم نمی کردند بالاخره سر از اینجور جاها در بیاورند خواهد شد.

جنگ های محله ای، قطعا در راستای حفاظت از منافع هم محله ای ها و یا ایجاد رفاه بیشتر برای ساکنان یک محله صورت گرفته و افراد را بیش از پیش از هم دور خواهد نمود.( یا رو در روی یکدیگر قرار خواهد داد!)

"فقط فامیل!"، می تواند مورد توجه آدم هایی که هر روز اوضاع را بیش از پیش وفق مراد می بینند قرار گرفته و در نهایت فکر و ذکر آن ها را به ترتیب متوجه "فقط خانواده" و "فقط خودم" نماید.

در فیلم زیبا و دیدنی "از کرخه تا راین"، " یک عمر فقط خودم را دیده ام" کلید واژه ای است که بیننده سینما را بخوبی متوجه " چرا ندیدن خوب نیست!؟" می نماید.

ظاهرا اوضاع ما برعکس است و ما آنچنان در طول سال های گذشته چشم به نادیدنی ها، زشتی ها و پلیدی های دیگر مناطق دنیا دوخته ایم که با عدم درک "دیدنی ها کم نیست" سعی کرده ایم هرروز کمتر از دیروز ببینیم.

کسی چه می داند! شاید آنچه باعث شده، به قول آقای رییس جمهور، ما بهتر از دیگران با شرایط قرنطینه کنار بیاییم این بوده که به مراتب بهتر از دیگران می توانیم از پس دادن پاسخ منطقی به سوالاتی در مایه های "مثلا بیرون می رفتی چکار می کردی!؟" یا "مثلا می خواستی چه چیزی را ببینی که حالا نمی بینی!؟"  بر بیاییم!