اکثر آدم ها ترجیح می دهند متفاوت و خاص باشند زیرا این امر آن ها را به یک نوع زندگی ایده آل و یا دست کم بهتر از دیگران سوق خواهد داد.

با این حال هرکس تمایل دارد وفق دلخواه خود با دیگران فرق داشته باشد و برای همین در حالی که الگوی زندگی یکی "علی دایی" است دیگری می خواهد "مهناز افشار" شود و سومی مرجح می بیند "ظریف" جلوه کند!

علیرغم موضوع یاد شده شاید تعجب کنید که در برخی از اعمال و افعال , آدم های معمولی دست بالا را دارند و قادر به ساماندهی کارها و عملیاتی هستند که انجامشان از عهده هیچ آدم خاصی بر نمی آید.

در این باب بزرگی به درستی بیان فرموده است که از بزرگترین اشتباهات این است که گمان کنیم از آدم های معمولی فقط کارهای معمولی بر می آید.

برای نشان دادن مصداق آنچه بیان گردید کافی است به نحوه ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد اشاره نماییم زیرا همگان می دانند که آنچه بیش از هر چیز موجبات محبوبیت نامبرده را فراهم نمود حرف هایی بود که اگرچه خواستنی و دلپسند مردم معمولی است , عموما بر زبان روسای جمهور جاری نمی گردد.بگذریم از اینکه بر تن کردن کاپشنی که بیشتر آدم ها توانایی خریدش را داشتند و بی برنامه و بودجه زندگی کردن که کار خیلی از ما ایرانی هاست موجب گردید که خیلی ها در باره دکتر احمدی نژاد "عین خودمون میمونه!" بگویند.

در مورد اینکه "چرا معمولی بودن مهم است!؟" کافی است به یکی از دلایل عدم استقبال مردم از تفکیک و جداسازی زباله های تر و خشک اشاره نماییم.

شاید باورش سخت باشد اما طبق تحقیقاتی که در یکی از کشورهای غربی پیشرفته صورت گرفته یکی از دلایل عدم استقبال مردم از جداسازی زباله های تر و خشک این است که آدم هایی که از مردم معمولی می خواهند که حتما چنین کاری را بکنند نگاهی از بالا به پایین دارند و با بیشعور دانستن کسانی که پسماندهای خود را تفکیک نشده راهی زباله دان ها می کنند و بیان ضمنی "ریز میبینمتان!" ایشان را مجاب می کنند که در جهت تلافی و لجبازی حرف حسابی آن ها را جدی نگرفته و کماکان کار خودشان را بکنند.

از سوی دیگر شاید به یاد داشته باشید که وقتی در یک موضوع قتل که در داخل کشور اتفاق افتاد پای هنرپیشه های شناخته شده و خاص سینما به میان کشیده شد و ایشان همگام با مردم عادی از خانواده مقتول خواستار بخشش قاتل شدند اوضاع تا چه حد بدتر شد و خانواده درگذشته که دیدند ماجرا برعکس شده و موج خیزش نموده مردم , جای شاکی و متهم را تغییر داده است به چه گونه بر قصاص پای فشرده و با ادای "کمتر از اعدام را نمی پذیریم",راضی نگردیدند که خون عزیزشان پایمال گردد.

نکته جالب توجه این است که چندی پیش که آدم های معمولی در عوض مشاهده صحنه اعدام نزد خانواده مقتول رفته و خواستند رضایت ایشان را بگیرند اوضاع کاملا وفق مراد پیش رفت و خانواده مقتول با دیدن اینکه آدم هایی معمولی و مثل خودشان می خواهند که خون با آب شسته شود بهتر دیدند که لذت عفو را جایگزین شماتت انتقام سازند.

با این حساب شاید در بسیاری از موارد در عوض به کارگیری آدم های خاصی که تومنی صنار با مردم معمولی تفاوت دارند می بایست نسبت به استخدام آدم های معمولی اقدام نماییم تا اوضاع در عوض قمر در عقرب شدن,آنگونه که بایسته و شایسته است پیش رفته و صورت پذیرد!!!؟