وقتی خودمان نیستیم!؟
تبریک سال نو یکی از بستگان را به یکی از دوستان فورواد کرده بودم که دیدم بند را آب داده و متوجه نام کوچک فرستنده، که موذیانه در زیر کارت تبریک مجازی ارسالی خودنمایی نمی کرد، نشده ام!
خوشبختانه دنیای مجازی شبیه دنیای واقعی نیست و گاهی می توان هدیه ارسالی را باز پس گرفت.
با این حال، بعد از آب گرفتن روی اتفاق ناخوشایند رخ داده به این موضوع که دیگر تبریک های نوروزی هم رنگ و بوی سابق را ندارند و در عوض اینکه منباب حالات روحی فرستنده ها و خصوصیات و ویژگی های اخلاقی گیرندگان پای بر عرصه وجود بگذارند، دلنوشته چند نفری که در عوض کل یک ملت زحمت عرض تبریک را بر خود استوار نموده اند می باشند، اندیشیدم.
موضوع، قطعا، فقط به عرض تبریک اختصاص ندارد و امروزه آدم های زیادی در جامعه حضور دارند که جملات قصار افراد مشهوری مثل هیچکاک و هوگو و تولستوی و برنارد شاو را به عنوان ساختگان و پروردگان خود روانه گوش های مستمعین می نمایند.
این روزها، آدم های زیادی هستند که با انجام یک کار خوب، کسر شان می دانند که " از مرحوم پدرم یاد گرفتم" را بر زبان آورده و "ناپلئون وار" دیگران را در فکر " انگار از مادر امپراطور زاده شده است" فرو نبرند!
بدتر از این ماجرا این است که در حال حاضر، بسیاری از افراد خود را در جای دیگران جا زده و اعمال و گفتار خوب آن ها را کلا به اسم خود سند می زنند.
زمانی مدیر عامل شرکت معتبر زیراکس " اگر شما با یک بله قربان گو روبرو هستید، یقین داشته باشید که در میان شما دو نفر یکی زیادی است" را بر زبان آورده بود.
به عنوان عبارت تکمیلی جمله بالا می توان گفت که آن ها که تولید مثل می کنند کار خاصی نکرده اند و لذا تنها اگر بتوانند فرزند را بهتر از خود بار بیاورند، می توانند دنیا را جای بهتری برای زندگی نمایند.
تاسف بار این است که ما ایرانی ها به شدت به آماده خوری تن داده و در جستجوی مال خود کردن کار دیگران و یا بهره مندی از رنج ها و زحمات دیگران هستیم.
دوستی می گفت که آنچنان دیگران در زندگی من دخالت کرده اند که قول داده ام دیگر در زندگی خود مداخله نکنم.
احتمالا در شرایط جدید حق با این دوست نیست، زیرا دیگر نه تنها بیشتر ما از دخالت دیگران در زندگی خود ناراضی نیستیم، بلکه با عین دیگران کردن افکار و اعمال و تصمیم های خود، کاری کرده ایم که به هیچ وجه من الوجوه وصله ناجور " از شمار دو چشم یک تن کم از شمار خرد هزاران بیش" به ما نچسبد!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.