بیشتر مردم منتظر فرا رسیدن فصل گرما هستند تا به برکت آن شر ویروس از سر و بدنشان کوتاه شود.

قطعا، این اولین باری نیست که ما ایرانی ها در عوض مشارکت در اجماع جهانی پیدا کردن راههای پیشگیری و مداوای یک بیماری، نگاهمان را متوجه آسمان ها کرده و منتظر فرا رسیدن امدادهای غیبی مانده ایم.

همه ما خوب می دانیم که در هنگام اتمام تر سالی و آغاز خشکسالی، مردم و مسئولین، یک دست و بی سر و صدا به آسمان ها نگاه کرده و دل نگران عدم نزول باران رحمت الهی می شوند.

در هنگام ناپاکی هوا، توجه مردم بیش از بی تحرکی مسئولین، جلب سکون هوا شده و با بیان کنایه آمیز " باد و طوفانی هم نمی وزد تا کلک آلودگی را بکند"، به آسمان کاری که باید بکند و نمی کند را یادآور می شوند.

وقتی باران سیل آسا خود را با معابر کوچک آب های سطحی و فاضلابروهای کم قطر هماهنگ کرده و با خمیر مایه زباله هایی که در عوض مخازن داخل جوی ها می شوند دمار از روزگار رهگذران و ماشین های عبوری در می آورند، نگاه طلبکارانه بسیاری از ما ایرانی ها آسمان را شکافته و "نمی خواهی بس کنی!" را بر سر زبانمان جاری می سازد.

هنگامی که زلزله کم ریشتری، خانه و زندگی و تن و بدنمان را لرزانده و مصدومین و وفات یافتگان بیشماری روی دستمان می گذارد، دستمایه گله گذاری جفت و جور شده و عباراتی در مایه های "باید ساختمان کشورهایی که می توانند بلزند، اما آوار نشوند را بلرزانی"، چیزی در مایه های "زورت به بچه رسیده است!"، کم شنیده نمی شود.

وقتی برف سنگین، مسئولین را هم به اندازه مردم غافلگیر کرده و آن ها را عصبانی این می کند که چرا برف و باران به گونه سفارشی و به مقدار و کیفیت مورد درخواست و وفق نیازهای متقاضی وارد بازی نشده اند، مردم هم به خود حق می دهند که نگاهی اخم آلود به آسمان ها کرده و زیر لب " ما ز یاران چشم یاری داشتیم" بگویند.

زمانی یک طنز پرداز خطاب به مسئولین غافلگیر شده از ریزش برف سبک زمستانه چنین گفته بود:

"سال آینده در زمستان برف خواهد بارید. لطفا غافلگیر نشوید"

متاسفانه، غافلگیری های ما کماکان ادامه دارد و ما ضمن اینکه کماکان آسمان را مسبب بلا می دانیم، خوب یاد گرفته ایم که جهت رفع بلا جز بدو متوسل نشویم!