"قاچاقچی" را نمی توان فردی بیمار به حساب آورد. با این حال، بر سر اینکه "معتاد" بیمار است یا باید او را مجرم به حساب آورد، اختلاف نظرهای اساسی وجود دارد.

شاید در این باب، بعضی "چه فرقی دارد!؟" بگویند، در حالی که تفاوت اینکه فردی را مجرم بدانیم یا او را بیمار قلمداد نماییم، کمتر از فاصله زمین تا آسمان نیست.

اگر معتاد، بیمار در نظر گرفته شود، در وهله نخست می توان دست به آمار گیری زده و با تعیین تعداد معتادان کشور، از شرایط موجود سر در آورد.

بعد از این مرحله، می توان کار درمان را با سعی و خطا پیش برده و یا آن را بر اساس حساب و کتاب انجام داد.

در دنباله مرحله دوم، می توان دست به پایش زده و با رسیدن به نتیجه "این یکی جواب خوبی داده است"، کار را به نحو احسن ساماندهی نمود.

به این ترتیب، قطعا، می توانیم از شمار مبتلایان به بیماری اعتیاد کاسته و شیوع و وفور مرض را "قابل تحمل"، نه "قابل تامل"، به حساب آوریم.

در صورت مجرم دانستن معتاد، کار در همان مرحله "آمار گیری" خاتمه یافته تلقی می گردد، زیرا کمتر مجرمی حاضر است به جرم خود اعتراف کرده و در عوض مراکز درمانی، سر از مراجع قضایی در بیاورد!

این مشکل، متاسفانه، باعث می شود که تعیین شرایط موجود امکان پذیر نشود. با این حساب و در عدم تعیین شرایط موجود، رسیدن به شرایط مطلوب، عملا، امکان ناپذیر خواهد بود.

شاید بعضی ها، "همه باید کار خود را انجام دهند" گفته و برای معتادانی که سر از مراکز درمانی یا قضایی در می آورند، تعاریفی "دوگانه" در نظر بگیرند.

قطعا، این نسخه افاقه کردنی نیست، زیرا مراکز درمانی که دستور می گیرند بیماران مراجعه کننده خود را، با تعداد و اسم و رسم، به مراکز قضایی ارجاع دهند، بعید است بتوانند تا مدت زیادی بر اعتقاد راسخ به "معتاد، بیمار است!" محکم و استوار بمانند!