"ترامپ" با دنیا مشکل دارد!؟
اگر بخواهیم صادقانه حرف بزنیم، باید بگوییم که احتمال رای آوری مجدد "ترامپ" کم نیست، زیرا بسیاری از امریکایی ها، همانند رییس جمهور خود، امریکای بزرگی که مردم سراسر جهان را وادار به تعظیم و تکریم کند دوست دارند.
از سوی دیگر، ترامپ مخالفینی هم دارد که در راس آن ها دوستداران و طرفداران محیط زیست قرار گرفته اند.
اینکه چرا دوستداران محیط زیست از مخالفین پر و پا قرص رییس جمهور فعلی ایالات متحده هستند ناگفته پیداست: " حفظ محیط زیست به توسعه پایداری خواهد انجامید که با کوته نظری های امثال ترامپ اصلا و ابدا جور در نمی آید"
همه می دانیم که امریکا از بزرگترین تولید کنندگان گازهای گلخانه ای، که موجبات گرمایش جهانی را فراهم می آورند، است. در این زمینه، ترامپ، نه تنها کوشش نکرده تا از سهم امریکا در تولید گازهای گلخانه ای بکاهد، بلکه با ایجاد اخلال در گردهمایی هایی که به منظور کاستن هر چه بیشتر از تولید این گازهای "آینده نابود کن" تشکیل شده است، کوشش جدی به خرج داده تا تلاش های دوست داران محیط زیست را کاملا عقیم نماید.
محیط زیستی ها، اصولا، به اندازه دیگران "ملی گرا" و "ناسیونالیست" نیستند، زیرا آن ها سالهاست به نتیجه اینکه یک کره زمین دوست داشتنی نباید مرزبندی های کنونی را داشته باشد رسیده و تمام تلاش های خود را معطوف اجرایی کردن ایده و اعتقاد "جهانی فکر کنیم، محلی عمل کنیم" نموده اند.
به عبارت دیگر، حرف حساب محیط زیستی های سراسر جهان این است که آلودگی های تولیدی یک سرزمین، هر چه می خواهد باشد، نمی تواند در دل آن سر زمین جا خوش کرده و به دیگر نقاط جهان سرایت نکند.
به عنوان مثال، شما نمی توانید در باره هوای تنفسی، "هوای خودم است! دوست دارم آلوده اش کنم" بگویید، زیرا هوا، بر خلاف انسان ها، نیاز به پاسپورت و ویزایی که مسافرت او را ممکن می سازد ندارد و ممکن است به راحتی آب خوردن، سر از کشوری همسایه یا سرزمینی دوردست در بیاورد.
می گویند مادر به بچه اش " قربان چشمان بادامیت بروم" گفته و جواب "مامان! بادام می خواهم" را دشت کرد.
با این حساب و چون بحث "آب خوردن" به میان آمد، باید به این نکته هم اشاره کرد که اوضاع آب خوردن، چندان بهتر از هوا نیست و سرزمینی که سرچشمه آب آشامیدنی کشورهای همسایه است، با عدم ممانعت از آلوده سازی آب، تنها جان مردمان خود را به مخاطره نخواهد انداخت.
فرهنگ یک کشور هم یک جورهایی به محیط زیست آن سرزمین می ماند، زیرا در صورت از بین رفتن، موجبات غم و غصه تمامی آن هایی که تنوع فرهنگی را بسیار بیش از یکپارچگی فرهنگی می پسندند را فراهم خواهد آورد.
این موضوع کاملا هوایداست و برای همین، حتی از میان طرفداران پر و پا قرص "ترامپ"، کسانی که با مشاهده فیلم ایرانی "جدایی نادر از سیمین"، نسبت به کار کارگردان آن ادای احترام نموده اند، وجود خارجی دارند.
با این حساب، سخن و تهدید "ترامپ" که جاهایی که برای ایرانیان فرهنگ دوست ارزش بالایی دارد را می زنیم، یک خودزنی تمام عیار به شمار می آِید، زیرا همانطور که هیچ انسان فرهنگ دوستی از فرو ریخته شدن مجسمه بودا به احساس خوبی دست پیدا نکرد، بعید است حتی یک امریکایی با فرهنگ پیدا شود که نسبت به درز کردن خبر "تخت جمشید را با موشک زده اند" غرق در احساس خوشحالی شود.
به عبارت ساده و خودمانی، همانطور که در از بین رفتن موزه لوور، فقط فرانسوی ها عزادار نخواهند شد، در از بین رفتن آثار فرهنگی یک کشور، هر کشوری که باشد، بسیاری از گردشگران و توریست هایی که وجود جاهای "دیدنی" خواشحالشان می کند، جز لعن و نفرین را نثار "بانی" یا "بانیانی" که از بین بردن را بسیار بیش از ساختن دوست دارند، نخواهند نمود!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.