کار آن ها و اقبال ما؟!

قطعا، تاکنون، چشمان "ماهواره بین ها" به جمال مسابقاتی که در آن ها به نفر یا نفرات برگزیده جوایزی ارزنده اهدا می شود، روشن شده است:
در یک مسابقه، به آنی که دستپخت بهتر دارد جایزه می دهند، در دومی "صدای برتر" را مستحق دریافت هدیه می دانند و در سومی، کسی که اشعار را بهتر از بر کرده و در مدت زمان طولانی تری به خاطر سپرده است، کادویی به رسم یادبود دشت می کند.
در کشور ما، زیاد از این خبرها نیست و بیشتر جوایز، متعاقب پاسخگویی به سوالات پیش پافتاده ای که جوب هایشان را همگان دانند و یا شرکت صرف در مراسم قرعه کشی، نصیب شرکت کنندگان "کم دان" یا "خوش اقبال" می گردند.
نتیجه چنین طرز برخوردهایی کاملا مشخص است:
در حالی که آن هایی که در آنور آب زندگی می کنند یاد می گیرند که به برکت هوش و استعداد ذاتی، تمرینات و ممارست های طولانی یا هر دو سر از جاهایی که لیاقتش را دارند در بیاورند، ما می آموزیم که در طول زندگی می باید بیش و پیش از هر چیز، گفته هایی در مایه های "گلیم بخت کسی را که بافته اند سیاه به آب زمزم و کوثر سپید نتوان کرد" و "اصل با بودن بخت است نه دانستن کار ......." را آویزه روح و روان خویش قرار دهیم( انصافا "کار" خیلی وقت است که از مرحله "چشم" و "گوش" عبور نموده است)
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.