هفته گذشته، دو بار، سر از جاهایی که کارهای تعمیراتی و تنطیماتی!؟ انجام می دادند، در آوردم.

بار اول جهت تعمیر کشوی کابینت آشپزخانه اقدام کرده و باعث شدم کشویی که گاهی وقت ها در هنگام باز شدن گیر می کرد، دیگر اصلا سر جایش نرفته و مدام با دهان باز، به درماندگی و بیچارگی ما لبخند استهزا و تمسخر بزند!

بار دوم، جهت تعویض پمپ بنزین ماشین اقدام کردم که نتیجه این کار نیز قابل قبول و رضایتبخش از آب( یا تعمیرگاه!) در نیامد.

چرایی وقوع این اتفاقات( که امروزه بر عکس روی دادن آن ها را باید اتفاق بنامیم) واضح و مبرهن است، زیرا سالهاست بسیاری از ما در عوض اینکه بر اساس ویژگی های فردی، علایق و توانمندی هایمان سر از انتخاب شغل در بیاوریم، ترجیح می دهیم بر پایه پول خوبی که تویش خوابیده است، کارمان را جلو ببریم.

یادش به خیر! دوستی داشتم که هر روز وارد محل کار می شد، به انجام کاری ویژه و نو تمایل پیدا می کرد: یک روز می خواست بوقلمون تربیت کند( شاید باورتان نشود، اما منظورش همان پرورش شترمرغ بود!)، روز دیگر بازار "ورمی کمپوست" را داغ می دانست، روز سوم خرید و فروش ماشین را عقلایی قلمداد می کرد و روز چهارم "تهیه غذای خانگی" را عامل خوبی برای امرار معاش و گذران زندگی می دید!

انصافا خوبی این دوست و همکار گرامی در این بود که همیشه در مرحله فکر و ذکر باقی مانده و کاری می کرد که محل کار را فقط بابت "دست نزدن به سیاه و سفید"، نه بیشتر، متضرر نماید.

متاسفانه، همانطور که گفته شد، همگان اینگونه نیستند و بسیاری از ایرانی ها با دست زدن به هر کاری که بوی پول بدهد، هدر دهنده و تلف کننده اصلی پول هایی که مردم بینوا، با هزار زحمت و مشقت به دست آورده اند، می باشند.

حتما شما هم خوب می دانید که زمانی، بچه ها مجبور بودند شغل پدرانشان را انتخاب کنند، یعنی به عنوان مثال، فرزند یک چوپان فقط  لاجرم باید تن به کار کشاورزی می داد.

آن موقع ها که ما تاریخ می خواندیم اصلا و ابدا از این "دستور زمان" خوشم نمی آمد و در باره اش جز " چه کار زشتی" را بر زبان نمی آوردم.

خوشبختانه( یا متاسفانه!)، امروزه، به شدت دچار استحاله فرهنگی شده و با فکر کردن به پدرانی که کار خود را تمام و کمال(همراه فوت کوزه گری) یاد بچه ها می دادند، به این موضوع که دست کم آن موقع بچه ها می توانستند ادعای "من کارم را بلدم" را داشته باشند نیز می اندیشم; ادعایی که شمار زیادی از ما نمی توانیم داشته باشیم!

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد