آبرسانی به روستاها و شهرهای کوچک اصلا کار ساده ای نیست. برای اینکار باید چشمه هایی بهسازی شوند، رودخانه های واجد شرایط شناسایی گردند و دست به حفاری چاههای عمیق و نیمه عمیق زده شود.

با این حال، شاید پیمودن این راههای طولانی و پر پیچ و خم ضروری نبوده و بتوان با برنامه ریزی برای قطره قطره آب بارانی که روی بام خانه ها یا حواشی آن ها ریخته می شود، ضمن ممانعت از حیف شدن "مایه حیات"، روستاییان و شهروندان بسیاری از نقاط کشور را خوشحال میل کردن آبی گوارا نماییم.

شبکه های جمع آوری فاضلاب معمولا گرانتر و پر هزینه تر از سیستم های آبرسانی، از آب(یا از فاضلاب!) درمی آیند. دلیل این امر این است که آن ها اقطار بیشتر داشته و بیشتر در دل زمین فرو می روند.

این موضوع که بسیاری از روستاییان از عهده هزینه های سیستم های جمع آوری متعارف فاضلاب بر نمی آیند باعث شده که برای جوامع کوچک، سیستم های خاص، که تا یک سوم سیستم های معمول هزینه دارند، در نظر گرفته شود.

در کشور ما هم چندی مطالعه چنین سیستم هایی در دستور کار مهندسین مشاور قرار گرفت، اما چون معلوم شد که بهره گیری از چنین سیستم هایی برای روستاها و جوامع کوچک، آب(یعنی فاضلاب!) دارد و برای مطالعه کنندگان و پیمانکاران، نان درست و حسابی ندارد، ترجیح داده شد وجود آن ها "کان لم یکن" تلقی شود( البته هزینه های مطالعه چنین سیستم هایی تمام و کمال و حتی بیش از تمام و کمال اخذ گردید!)

گاز رسانی به روستاها و جوامع کوچک کار کم هزینه ای نیست. به همین دلیل در بسیاری از نقاط دنیا از انرژی موجود در فضولات حیوانی(احشام) و پسماندهای غذایی نهایت استفاده برده شده و با بهره گیری از سیستم های "بیوگاز"، ضمن گرم کردن خانه و زندگی مردم، از گرم شدن کره زمین ممانعت به عمل آمده است.

با این حال، ما بیشتر دوستدار اینکه در عوض استفاده از منابع گاز دم دستی، گاز را از فواصل دور دست انتقال دهیم، می باشیم.

پسماند، عوارض دارد و عوارض آن هر سال باید پرداخت شود. این امر، متاسفانه، فقط با نگاه ایرانی که هر زباله ای را دورانداختنی می بیند کاملا جور در می آید، زیرا در بسیاری کشورهای جهان جز میزان قلیلی از زباله، باقی زباله ها به دو دسته "به درد بخور" و "به درد بخورتر" تقسیم می شوند.

به عبارت دیگر، همانطور که پسماندهای خشک قابلیت فروش در بازار را دارند، پسماندهای تر قابلیت فروش به کارخانجات تولید کمپوست را داشته و علاوه بر آن با فعل و انفعالاتی، می توانند به عنوان غذای حیوانات مورد مصرف قرار گیرند.

از این گذشته، کاملا می توان کمپوست سازی خانگی را در جوامع کوچک جا انداخت و به شهروندان کمک کرد تا ضمن امحای زباله های تر خویش، منبع درامدی، ولو مختصر، در اختیار بگیرند.

با این حال حتی فکر کردن به اینکه شهرداری تهران، یا دیگر شهرداری ها، قبول می کنند که شهروندانی که میزان زباله های تولیدی خود را به صفر رسانده اند از پرداخت عوارض سالانه پسماند معاف شوند نیز جز به مثابه شنیدن لطیفه ای خنده دار که آدمی را منفجر می کند نخواهد بود.

انرژی در بیشتر کشورهای دنیا گران است و روی این حساب، در بسیاری نقاط دنیا پتانسیل ایالت ها و ولایت های مختلف مد نظر قرار گرفته و به این سرزمین ها اجازه داده نشده که هدر دهنده منابعی طبیعی چون نور خورشید یا باد باشند( ما هنوز در فکر اینکه منبع طبیعی حتما باید از دل زمین بیرون کشیده شود بوده و این موضوع که باد و آفتاب می توانند منبع انرژی باشند را شوخی می دانیم)

به این ترتیب، همه چیزهای خوب پیش گفته که مورد استفاده مردمان بسیاری از نقاط دنیا قرار گرفته اند، تنها در زمره پروژه های تحقیقاتی و دانشگاهی کشور ما قرار گرفته و فقط "ما از وجودشان آگاهی داریم" را بخوبی هر چه تمامتر اطلاع رسانی کرده ایم.

لذا، چنانچه موارد گفته شده و گفته نشده در دستور کار دولتمردان قرار گرفته و نسخه هایی "افاقه نکردنی" تشخیص داده می شد، امکان اینکه مردم یک جورهایی با گرانی بنزین کنار بیایند وجود داشت، اما وقتی گرانی بنزین "امری قریب الوقوع و حتمی" دانسته شده و خرج کردن پول دریافتی برای مردم پایین دست جامعه "شاید وقتی دیگر" شمرده شود، انتظار "لطفا سکوت کنید" جز توقعی عبث و بیش از اندازه نخواهد بود. غیر از این است!؟