هر محل کاری ممکن است دچار مشکل شده و پرداخت حقوق ها را با تاخیری چند روزه، چند ماهه یا بیشتر روبرو نماید.

کارگران و کارمندان چنین محلی، قطعا، دست به اعتراض زده و یا در سکوت کامل به فعالیت خود ادامه می دهند.

افراد هر دو گروه یاد شده، حتما دلایل موجهی برای خود دارند که در زیر برخی از آن ها مورد اشاره قرار می گیرند:

معترضین عموما بر اساس اعتقاد راسخ بر "گریه که نباشد از شیر خبری نیست" فریاد اعتراض خویش را به گوش آن هایی که وظیفه تعریف شده پرداخت به موقع حقوق را بر عهده گرفته اند، می رسانند.

ساکتین، معمولا، با فکر کردن به چیزهایی در مایه های "آبرویش را حفظ می کنیم تا خدا آبرویمان را محفوظ بدارد"، "لابد ندارد که نمی دهد" و "چطور از کف دستی که مو ندارد مو بکنیم"، ترجیح می دهند که کماکان سکوت اختیار نمایند.

متاسفانه، بسیاری از کارفرماها در برابر جریانات بالا دچار اشتباه محاسباتی فاحش شده و در حالی که داد و قال عده ای را نشانه "نیاز شدید" به حساب می آورند، سکوت محض عده ای دیگر را از سر رضایت و بی نیازی محسوب می کنند.

در این باب، بهتر است به یک ویژگی اخلاقی و رفتاری دیگر هم مختصر اشاره ای بشود:

برخی از افراد برونگرا هستند و بعضی از آدم ها در شمار درونگراها به حساب می آیند.

برونگراها عادت دارند سفره دلشان را نزد هر کسی گشوده و از مسایل و مشکلات ریز و درشت و خصوصی و عمومی خود به نحو احسن پرده برداری نمایند.

درونگراها اصلا اینطور نیستند و بیشتر ترجیح می دهند "با دلی گریان لبی خندان بیاور همچو جام      نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش" و "آنکه می گرید یک درد دارد و آنکه می خندد هزار و یک درد" را پایه و اساس حیات خود گرفته و تنها پس از ترک این دنیای فانی شنونده "یعنی این همه مشکل داشت و ما نمی دانستیم" گردند.

با این حساب،  کارفرماهایی که نجابت افراد را به پای بی نیازی یا بی عرضگی آن ها می نویسند(اگر اصولا سواد نوشتن داشته باشند!)، باید بدانند که سکوت هر فردی، دست بالا، تا هنگامی که کارد به استخوانش نرسیده است "ادامه دار" خواهد بود.

از این گذشته، تجربه ثابت کرده که هر چقدر سکوت دیرتر شکسته شود سر و صدای بیشتری ایجاد خواهد نمود; به ویژه اینکه در کنار عامل "تاخیر در پرداخت حقوق"، "بعضی ها سر وقت می گیرند" نیز انگیزه ای برای بیان سر زبانی " به اندازه کافی صبر کرده ایم" باشد!