آدم های مختلفی با رادیو تماس گرفته و از ویژگی های شغلی که متصدی انجام آن بودند حرف می زدند. در این میان، مردی تماس گرفته و از محسنات کار خود، بی آنکه نامی از آن به میان بیاورد، سخن گفت.

آنور خطی، که مجری برنامه زنده رادیویی بود، از گوینده سوال کرد که آیا برای شغل خود تبلیغ هم می کند. مرد در پاسخ گفت که کارش کوچکترین نیازی به تبلیغ ندارد، زیرا تمامی آحاد جامعه در حکم پوست هایی که بالاخره گذرشان به دباغ خانه آن ها می افتد هستند.

مجری رادیو با تعجب "مگر گار شما چیست؟" گفته و با شنیدن "مرده شور" سکوت اختیار کرد.

مرده شوری، جدا از ویژگی مورد اشاره، خصیصه دیگری نیز دارد که باعث شده بیشتر در هنگام استفاده از ضرب المثل ها مورد استفاده قرار گیرد. آن خصیصه این است که مرده شورها فقط کار شستن فوتی ها را انجام داده و کاری با بهشت و جهنمی بودن مرده ندارند.

با کمال تاسف باید اذعان کرد که اخلاق و رفتار دانشکده های امروزی بسیار به مرده شورها می ماند، زیرا جدا از اینکه بالاخره سر و کار قریب به اتفاق کنکوری ها به یکی از این دانشکده ها می افتد، برای اغلب دانشکده ها فقط این مهم است که درسشان را داده و کاری به اینکه فارغ التحصیلان خود را أانش آموخته بار بیاورند نداشته باشند.

آن هایی که در این باب بر نگارنده خرده گرفته و "آش قضیه این قدر ها هم شور نیست" می گویند بد نیست به سوال اساسی "براستی چند در صد از دانشکده ها از سرنوشت فارغ التحصیلان خود آگاه بوده و مستحضر اینکه چه تعدادی از ایشان سر از انجام کاری در آورده اند هستند؟" پاسخ درست و حسابی بدهند.

از این گذشته، آیا دانشکده ها آماری در دست دارند که وفق آن بتوانند از درصد فارغ التحصیلانی که درسی خوانده و درسی دیگر پس می دهند( در محل کار) سخن به میان آورده و یا از شمار دانش آموخته هایی که کارفرمایان خویش را از خود راضی ساخته اند حرف بزنند!!؟