1. با وجودی که اصلا دانشجوی بازیگوشی نبودم، در نخستین جلسه درس "آلودگی هوا" حواس خود را پرت دیده و متوجه نشدم که در عوض گوش سپاری به فرمایشات استاد در حال گفت و شنود با بغل دستی به سر می برم.

استاد که متوجه گشت حواسمان به درس نیست، تدریس را ترک گفته و به دنباله بیان " آقای ... لطفا به درس توجه کنید" ، توضیح داد که همیشه در همان جلسه اول نام تمام دانشجویان را از بر کرده و به این مناسبت کمتر دچار دردسرهایی که اغلب اساتید با آن ها دست و پنجه نرم می کنند می گردد.

ناگفته پیداست که ارتباط دوستانه این استاد با دانشجویان موجب شد که بچه ها بهتر و بیشتر به سخنان او گوش داده و درس کسی که بین دانشجویانش فرق می گذارد را جدی تر از دروس تدریسی سایر اساتید بگیرند.

  1. منشی دکتر "اقای چیز نوبت شماست" گفته و با حرکت سر و گردن "بفرمایید" را نصیب بیماری که زمان معاینه اش فرا رسیده بود نمود.

پزشک که از داخل اتاق سر و صداهای بیرونی را می شنید از ماجرا مطلع شده و با صدا زدن منشی "خانم ....! آقای چیز یعنی چه؟ مردم برای خودشان شخصیت دارند." را حالی وی نمود.

  1. می گویند یکی از رموز موفقیت و محبوبیت "ناپلئون بناپارت" این بوده که نام تمامی افراد قشون خویش را می دانسته و افراد زیر فرمان خود را به اسم می شناخته است. اینکه این موضوع چقدر واقعیت دارد و در صورت وقوع مربوط به کدام دوران "ناپلئون" می گردد بر نگارنده هویدا نیست. با این حال حتی اگر غلوی هم در کار باشد، غلو کننده به نقش و اهمیت دانستن اسم افراد واقف و آگاه بوده و خوب می دانسته دانستن اسم افرادی که آدمی با آن ها سر و کار دارد تا کدامین حد می تواند شرایط موفقیت او را جفت و جور نماید.

با تمامی این ها، متاسفانه در کشور ما پدر و مادرهای عزیز و گرامی آنقدر انرژی خود را معطوف انتخاب اسامی نادر و عجیب و غریب و تک برای فرزندان دلبند می کنند که دیگر برای آن ها توش و توانی برای به خاطر سپردن و یا دست کم توجه به اسامی آن هایی که عزیزان دیگران بوده و برای نامگذاریشان زحمات فراوانی کشیده شده است باقی نمی ماند!!؟