"اسامی" مهمند!؟
- با وجودی که اصلا دانشجوی بازیگوشی نبودم، در نخستین جلسه درس "آلودگی هوا" حواس خود را پرت دیده و متوجه نشدم که در عوض گوش سپاری به فرمایشات استاد در حال گفت و شنود با بغل دستی به سر می برم.
استاد که متوجه گشت حواسمان به درس نیست، تدریس را ترک گفته و به دنباله بیان " آقای ... لطفا به درس توجه کنید" ، توضیح داد که همیشه در همان جلسه اول نام تمام دانشجویان را از بر کرده و به این مناسبت کمتر دچار دردسرهایی که اغلب اساتید با آن ها دست و پنجه نرم می کنند می گردد.
ناگفته پیداست که ارتباط دوستانه این استاد با دانشجویان موجب شد که بچه ها بهتر و بیشتر به سخنان او گوش داده و درس کسی که بین دانشجویانش فرق می گذارد را جدی تر از دروس تدریسی سایر اساتید بگیرند.
- منشی دکتر "اقای چیز نوبت شماست" گفته و با حرکت سر و گردن "بفرمایید" را نصیب بیماری که زمان معاینه اش فرا رسیده بود نمود.
پزشک که از داخل اتاق سر و صداهای بیرونی را می شنید از ماجرا مطلع شده و با صدا زدن منشی "خانم ....! آقای چیز یعنی چه؟ مردم برای خودشان شخصیت دارند." را حالی وی نمود.
- می گویند یکی از رموز موفقیت و محبوبیت "ناپلئون بناپارت" این بوده که نام تمامی افراد قشون خویش را می دانسته و افراد زیر فرمان خود را به اسم می شناخته است. اینکه این موضوع چقدر واقعیت دارد و در صورت وقوع مربوط به کدام دوران "ناپلئون" می گردد بر نگارنده هویدا نیست. با این حال حتی اگر غلوی هم در کار باشد، غلو کننده به نقش و اهمیت دانستن اسم افراد واقف و آگاه بوده و خوب می دانسته دانستن اسم افرادی که آدمی با آن ها سر و کار دارد تا کدامین حد می تواند شرایط موفقیت او را جفت و جور نماید.
با تمامی این ها، متاسفانه در کشور ما پدر و مادرهای عزیز و گرامی آنقدر انرژی خود را معطوف انتخاب اسامی نادر و عجیب و غریب و تک برای فرزندان دلبند می کنند که دیگر برای آن ها توش و توانی برای به خاطر سپردن و یا دست کم توجه به اسامی آن هایی که عزیزان دیگران بوده و برای نامگذاریشان زحمات فراوانی کشیده شده است باقی نمی ماند!!؟
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.