در زمان کودکی ما، مبصرها بر مبنای چند ویژگی منحصر به فرد انتخاب می شدند:

نخستین ویژگی، دارا بودن هیکل چهار شانه و قد و بالای رعنا بود. این ویژگی به مبصرها یاری می رسانید که حساب کار را دست همکلاسی ها داده و ایشان را مودب و حرف گوش کن بار بیاورند.

دومین ویژگی، داشتن سابقه "شرارت دانش آموزی" بود. این محسنه!؟ به بچه ها نشان می داد که مبصر آن ها فقط "داد و قالی" نیست و در مواقع ضروری می تواند به مدد درگیری فیزیکی به غائله خاتمه دهد.

سومین ویژگی، تنبلی و درس ناخوانی مبصر بود. این ویژگی به معلم کمک می کرد که بساط معامله با مبصر را گسترده و در عوض اعطای سمت، مبصر را کمی علاقمندتر به درس و مشق نماید.

چهارمین ویژگی، مهم بودن "پست" و "سمت" برای مبصر بود، زیرا مبصرهایی که مبصر بودن یا نبودن را آش دهان سوزی به حساب نمی آوردند، قادر نمی شدند درست و حسابی از پس وظایف محوله و مبصری بر بیایند.

پنجمین ویژگی، بلوغ زودرس یا سابقه مردودی بود، زیرا معلم به تجربه و فراست در یافته بود که بچه ها از کسی که سن بابایشان را داشت یا دست کم فکر می کردند که سن بابایشان را دارد بیش از بقیه حساب خواهند برد.

گاهی وقت ها که رشته افکار را به هم پیوسته و با خود خلوت می کنم، به این موضوع می اندیشم که اگر قرار بود مبصر ها در عوض معلم ها، توسط دانش آموزان گرامی انتخاب شوند، همان مبصرهای ذکر خیر رفته!؟ بر کرسی مبصری تکیه می زدند(انصافا مبصرها همیشه سر پا بوده و یک جا بند نمی شدند) یا کس دیگری انجام وظایف آن ها را بر عهده می گرفت.

این سوال جواب ساده ای ندارد، زیرا مبصرها معمولا برای کنترل دانش آموزان، که کمتر شلوغ کنند، و نه جهت کنترل معلم، که درس کمتر بدهد و مشق کمتر بخواهد، پای بر عرصه وجود می گذاشتند.

از سوی دیگر، در صورت وجود شفافیت آرا و مشخص شدن اینکه کدامین همکلاسی ها به مبصر رای نداده اند( نمی دانم چرا ناخودآگاه یاد علی مطهری افتادم) بعید به نظر می رسید که کسی تمایل سرشاخ شدن با کسی که چهار برابر آن ها هیکل و دو برابر ایشان سن دارد را داشته باشد( به ویژگی های مبصر رجوع نمایید)

این روزها که اوضاع و احوال اقتصادی پاره ای از نمایندگان از پرده برون افتاده و نقل محافل شده است، برخی از افراد در عوض وکلا به موکلین آن ها خرده گرفته و به ایشان پیام "این چه جور نماینده انتخاب کردنی است؟" را مخابره نموده اند.

کسانی که این جور خرده می گیرند، قطعا مردم شناسان خوبی نیستند، زیرا در غیر این صورت به نیکی می دانستند که شمار قابل توجهی از مردم برای اینکه حق و حقوق قانونی خود را با کمک گیری از نماینده از بالادستی ها مطالبه کنند سر از صندوق های رای در نیاورده اند.

در واقع، ایشان فقط به این منظور دست به انتخاب نماینده و فرد کاملا شناخته شده زده اند که وی را راهی پایتخت نموده و با مجاب کردن او به ادامه فعالیت های اقتصادی در شهری دیگر، خویشتن را در حد امکان از شر او محفوظ نمایند!

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد