یکی از جملاتی که در سریال دیدنی "عاشقانه" رد و بدل می شود(یعنی فقط رد می شود!) عبارت زیر است:

"سگ، بچه نمی شه"

همه ما خوب می دانیم که بسیاری از زن و شوهرهای بی فرزند به نگهداری از یک حیوان خانگی، همانند سگ، اقدام می کنند تا بتوانند بدینوسیله خیال خود را از "فرزندی که هرگز زاده نشد" منحرف نمایند.

از سوی دیگر، دختران و پسران جوان دم بخت یا بخت برگشته زیادی هستند که به علت شکست عشقی یا عدم موفقیت در یافتن یک نیمه گمشده به درد بخور مصمم گشته اند با ایجاد رابطه عاطفی با یک موجود زنده دوست داشتنی، که انسان نباشد، به طور موقت یا دایم دور و بر تنها زندگی کردن را قلم بکشند.

از همه این ها گذشته، باید پذیرفت که شیوع افسردگی در کشور ما کاملا بالاست. جهت رفع این مشکل بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان توصیه به نگهداری سگ، یا حیوان خانگی دیگر، کرده و همزیستی مسالمت آمیز با "معدن وفا" را عاملی برای کاهش شدت و حدت افسردگی می دانند.

بر کسی پوشیده نیست که دولت جهت مقابله با مسایل و مشکلات بالا کاملا منفعلانه عمل کرده و پا به پای مردم با سکوتی مثال زدنی به نظاره آخر ماجرا، که چه خواهد شد، نشسته است.

در این باب باید گفت که در کشور ما درمان ناباروری زوج های نابارور سخت ترو کندتر از بسیاری سرزمین های مترقی و پیشرفته جلو می رود. این امر نه تنها به علت هزینه های بالا و کمر شکن درمان صورت می گیرد، بلکه دل ندادن پرسنل دست اندرکار درمان و خلاصه کردن عبارت کلیشه ای "ما همه تلاشمان را می کنیم" در مقام حرف باعث شده که درصد باروری پس از درمان زوج های نابارور ایرانی قابل قیاس با همتایان بیگانه و آنچه در سرزمین های پیشرفته اتفاق می افتد نباشد.

از سوی دیگر، شرایط فرزند آوری هایی که با مساعدت سازمان بهزیستی صورت می گیرد چندان سهل نیست و زوج هایی که مصمم می گردند بچه مردم را سر سفره خود بزرگ کنند، راه آسانی در پیش نداشته و در بسیاری از موارد جز کوچک سازی خود نصیبی نمی برند.(فعلا بی خیال نگاه مردمی که "نمی گویی آبرویت را می برد!"، حرف بر زبان نیامده شان است می شویم)

در باره معضلات و مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ازدواج، بهتر است سخنی به میان نیاید و به گفتن این موضوع که تمامی موارد بالا موجب شده که جوانان ایرانی زود ازدواج نکرده، اما زود طلاق بگیرند بسنده شود.

در زمینه کمیت و کیفیت افسردگی نیز بهتر است حرفی زده نشود، زیرا آمارها آنچنان نگران کننده است که مسئولین و متصدیان امور بیش از هر چیز از نسخه "سکوت" و "در نیاوردن صدایش" برای مقابله با این بیماری مرموز و موذی قرن حاضر مدد گرفته اند!

در شرایط اینچنینی و وقتی نسخه های دولتی کاملا "افاقه نکردنی" تشخیص داده شده اند، مردم مستاصل و درمانده مجبور شده اند برای ساماندهی به مسایل و مشکلات ریز و درشت زندگی از راه حل های ابداعی یا وارداتی بهره مند گشته و به وسیله آن ها سر و کشلی دیگر به حیات خود بدهند.

اینکه چنین نسخه هایی واقعا افاقه کردنی هستند یا نه و در صورت افاقه کردن تا کدامین اندازه قادرند گره از مسایل و مشکلات مردم بگشایند بر نگارنده مجهول است، زیرا وی در سرزمینی زندگی می کند که به تحقیقاتی که نتایج آن ها ممکن است با پیشداوری ها و علاقمندی های مسئولین و متصدیان امور جور نباشد اجازه "صورت پذیری" داده نمی شود.

با این حال، او به شدت باور دارد که در مصاف با مردم نجیبی که مطالبات حداقلی و وظایف حداکثری را مشمول حال خود می بینند، ممنوعیت "سگ گردانی" کمی کم لطفی و مقدار زیادی زیاده روی محسوب می شود. غیر از این است!؟

منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد