متولیان اخلاق کیانند؟!
مرد قرار گرفته در صف اتوبوس مرد کناری را مخاطب قرار داده و گفت:"توی صف بایست!"
مرد کناری "سوار نمی شوم" گفته و در دنباله "منتظر دوستم هستم" را بر زبان آورد.
مرد اول "همه تان همین را می گویید و حق مردم را می خورید" می گوید.
مرد دوم "یکبار گفتم که سوار نمی شوم" را ادا کرده و پیرو آن با صدای بلند "روی اعصابم راه نرو" را قید نمود.
برای اینکه ماجرا داستان نشود، به شیوه سن و سال دارها، "یک صلوات بفرستید" را نثار دو طرف ماجرا کردم.
طرف متهم کوتاه آمد، اما یکی دو نفر دیگر به هواخواهی شاکی برخاسته و نگارنده را بابت اینکه می خواسته ندای حق طلبی یک مسافر را خاموش نماید مستحق برخورد دانستند!
شاید شما هم شاهد برخوردهای اینچنینی بوده و دربرابر آن سکوت اختیار کرده و یا حرف نزدن را جایز نشمرده اید.متاسفانه مشکل امروزه جامعه ما فقط این نیست که افراد به دو گروه حق و باطل تقسیم شده و شما مجبورید بین این دو گروه، یکی را انتخاب نمایید.
به عبارت دیگر، مشکل بزرگتر جامعه ما این است که آنقدر آستانه تحمل مردم در برابر شنیدن صدای مخالف یا عملکردی که به کار معمول آن ها نمی ماند پایین آمده که کافی است یک نفر به دیگری نگاه چپ یا نگاهی که به نظر چپ می رسد بکند تا دو طرف وارد یک دعوای درست و حسابی گردند.اینکه یکی از یک کیلومتری دیگری رد شده و با گرفتن جواب "به من تنه زدی!"، بی خیال یا با خیال معترض گردد نیز امروزه در زمره اتفاقات ساده ای که شاید برای شما هم بیفتد محسوب می گردد.
اشتباه نشود!نگارنده اصلا به خود حق نمی دهد که به مردم متضرر یا خسارت دیده "حقتان را نگیرید" یا "بی خیال موضوع شوید" بگوید، بلکه فقط می خواهد این موضوع مهم را گوشزد نماید که اگر خدای ناکرده دعوایی بالا گرفت و لبه تیز یک چاقو فردی را راهی دیار عدم نمود، بیش از آنکه درک و فهم "حق با چه کسی بوده است؟" مهم قلمداد شود اینکه یک قاتل و یک مقتول روی دست جامعه افتاده است اهمیت خواهد داشت.
اگر در این باب گفته شود که مردم خودشان و در خانواده هایشان باید اخلاق گرا بار بیایند این سوال مهم پیش خواهد آمد که پس این همه بودجه فرهنگی که به انواع و اقسام نهادها و ارگان ها و ادارات و سازمان ها تخصیص می یابد و در طی سال های طولانی نه تنها نتوانسته ایستادن در یک صف کوچولو را یاد مردم بدهد، بلکه قادر نشده راه و رسم رانندگی صحیح و انداختن زباله در جای مخصوص خود را به ملت بیاموزد واقعا به چه کاری آمده است!!!؟
ذکر این نکته نیز گفتن دارد که درست است خیلی از کنار صفی ها واقعا برای اینکه حق در صف مانده ها را پایمال کرده و بی نوبت سوار اتوبوس شوند رفته رفته خود را نزدیک محل سوار شدن می نمایند، اما اینکه یاد بگیریم به جای استوار کردن اصل بر برائت و عدم برخورد قبل از وقوع جرم با ذهن خوانی و دل بینی مردمان جلو داستان هایی که شاید هرگز خیال اتفاق افتادن ندارند را بگیریم هم چندان درست نبوده و آینده خوبی را برایمان رقم نخواهد زد(بگذریم از اینکه حالمان را هم حسابی خراب می کند)
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.