در جمعی از پزشکان محترم حضور داشته و متوجه این بودم که اغلب قریب به اتفاق ایشان از دریافتی پایین خود گله مند هستند و از مردمی که این دریافتی پایین را بسیار بالا می دانند بیشتر!

برای اینکه جواب "چرا اینطور است؟" را بهتر درک کنیم بهتر است که در گام نخست نگاهی به چشمان خود بیندازیم!

آیا تاکنون شده است که بخواهید با یک نظر تمام وجود خود را برانداز نموده و متوجه اینکه چه شکل و شمایلی دارید شوید؟اگر اینکار را کرده اید با یک نظر چند درصد وجود خود را مشاهده نموده اید:ده درصد، بیست درصد، پنجاه درصد یا بیشتر؟!

اینکه جواب به درصدهای پایین میل کند و یا به درصدهای بالا متمایل باشد چندان مهم نخواهد بود، زیرا هنگامی که کسی بخواهد فقط خودش را ببیند نمی تواند زاویه دید درستی داشته و به ارزیابی درستی از ظاهر خود دست یابد.

مشکل بالا تازگی ها بوجود نیامده و انسان ها از خیلی سال پیش سعی کرده اند با به کار گیری وسایلی چون آب و ایینه به شناخت بیشتری از شکل و شمایل خود نائل شوند.

در این باب باید متذکر شد که وسایل بالا در حالت خوش بینانه تصویری از آدم ارائه داده و موجب می شوند او فقط تصور نماید که دارای چه شکل و شمایلی می باشد! در حالت بدبینانه هم می باید آب و آیینه را وسایلی که عکس آدم را نشان می دهند در نظر گرفته و متوجه گردید که آن ها انسان ها را بر عکس آنچه که هستند می نمایانند(در چنین حالتی نیاز به شکستن آینه ها بیشتر احساس شده و کمتر آیینه ای سالم باقی خواهد ماند)

آیینه فروش ها چنین عقیده ای ندارند و معتقدند که نه تنها هیچ ایینه ای آدمی را بهتر از خود نشان نمی دهد، بلکه آیینه های خوب را می باید از میان آیینه هایی که بر عیب و ایرادهای انسان خط بطلان کشیده و تصویر روشنتری از آدمی ارائه می دهند جستجو نمود(فروشنده اند دیگر!)

نکته حائز اهمیت این است که وقتی ما در شناخت ظاهر خود این اندازه مشکل داریم و عمری را در حسرت اینکه بیشتر از خودمان، دیگران را دیده ایم گذرانده ایم چطور انتظار داریم که قابلیت های درونی خود را کاملا درک کرده و مثلا در هنگام قضاوت در باره حقوق و مزایا "اینقدر بگیرم خوب است" بگوییم.

تضاد منافع و این نکته که اگر شما پی به اینکه چقدر زحمت کشیده اید هم ببرید، هرگز نخواهید توانست از میزان زحماتی که دیگران کشیده اند(و شاید هم کم نکشیده باشند) سر در بیاورید باعث می شود که کمتر کسی بتواند در باره میزان دریافتی خود داوری صحیحی داشته و "حق من این نیست" بگوید.

مورد یاد شده در باره هم جنسان آدم هم صدق می کند و بنابراین اصلا صحیح نیست که جامعه پزشکی حقوق اطبا و صنف آرایشگران عایدی سلمانی ها را تعیین نماید.

در بسیاری از کشورها مشکلات یاد شده با "مشتری مداری" حل و فصل شده و به بهره مندان از خدمات افراد مختلف اجازه داده شده که وفق نظام عرضه و تقاضا عایدی افراد مختلف را تعیین نمایند.

در چنین نظامی از تعیین تعرفه هایی که گاه یکطرف و گاه هر دو طرف معامله را شاکی می سازد خبری نبوده و شما در مقام یک پزشک می توانید دستمزد بسیار بالا یا خیلی پایین برای خود تعیین نمایید.

بر خلاف تصور مردم عادی این امر به دست به یکی کردن پزشکان محترم جهت مکیدن خون آنها منجر نمی شود، زیرا ایجاد رقابت سالم میان آن هایی که وقتی بحث مشتری به میان می آید چشم دیدن هم را ندارند و دخالت دولت در مواردی که از رقابت سالم تخطی می گردد موجب خواهد شد که حقوق بالای تعیین شده، خیلی ها را وارد عرصه رقابت کرده و موجبات پایین کشیده شدن فتیله عایدی های بالا را فراهم آورد.

از سوی دیگر، پزشکانی که از حقوق بسیار کم خود گله مند بوده و مدام با "این پول ها نمی شود زندگی کرد" می گویند با راهی شدن به سوی بازاری که کشش داشته و صرفه آن بیش از پزشکی است به متعادل شدن بازار کمک کرده و به اینکه شکاف طبقاتی، دره طبقاتی نگردد یاری می رسانند.

برای اینکه مطلب، بهتر درک شود کافی است به سوال "چرا اینقدر گران؟" مردم عادی که اینروزها زیاد پرسیده می شود نگاه کنیم.جواب واضح و هویدا است و فروشندگان در برابر این پرسش براحتی پاسخ "از یکی دیگر بخر" می دهند.(خوب می دانند که او هم ارزانتر نخواهد داد!)

این جواب بیانگر این است که تعرفه هایی که مردم همیشه گمان می کردند قیمت ها را پایین نگه می دارد، نه تنها  در دراز مدت جواب خوبی نمی دهند، بلکه به دلیل ماهیت وجودی، ضمن ممانعت از ارتقاء کیفیت، باعث تولید بیش از مقدار لازم و ضروری می گردند؛ کاری که موجب حمایت های غیرلازم و ضروری دولت شده و بحث خرید تضمینی، که به معنای خرید در زمان نامناسب یا قیمت بی جا یا هر دو می باشد، را پیش می آورد.

شاید در این باب خیلی ها معتقد به این باشند که تعرفه و کوپن و سایر چیزهای محدود کننده خوب بوده و زندگی خوبی را برای مردم رقم می زنند.واقعیت قطعا غیر از این است چرا که اگر چنین بود امروزه ما در عوض نگرانی از تحریم اروپا و امریکا، در نگرانی اینکه ونزوئلا دیگر به ما جنس نفروشد به سر می بردیم!!!؟