وقتی مردم و مسئولین به هم می خورند؟!
بحران "حامل های انرژی" بد جوری مردم و مسئولین را مقابل هم قرار داده و موجب شده هر یک از دو طرف در مقابل طرف دیگر جبهه بگیرد!
در این میان مسئولین دولتی مدام از "بحران" صحبت کرده و اظهار می دارند که اگر مردم هرچه سریعتر فکری به حال خود نکرده و میزان مصارف خود را تا حد قابل توجهی کاهش ندهند بزودی نه آبی برای آشامیدن خواهند داشت و نه برق و گاز در اختیارشان روشنی بخش خانه ها و گرم کننده خوراکهایشان خواهد بود!
در همین حال تلگرام به داد دل مردم رسیده و تریبونی در اختیارشان قرار داده تا با استفاده از قدرت رسانه در برابر مسئولین و دولتمردان قد علم نموده و به هیچ وجه کم نیاورند.با این حساب است که به کرات مشاهده شده مردم در معرض اتهام توپ بحران حامل های انرژی را در زمین دولت انداخته و این اعتقاد که کوتاهی های دولت نباید توسط ملت مورد جبران قرار گیرد را کاملا رسانه ای ساخته اند.
به عنوان مثال مردم اظهار می دارند که در حالی که دولتمردان مدام از کاهش مصرف آب خانگی سخن به میان آورده و به مردم "بحران آب شوخی نیست!" می گویند,از میان ایشان کمتر کسی نگران مدیریت نحوه مصرف آب کشاورزی است و سعی می کند بودجه های در اختیار را به سوی قطره ای کردن سیستم های آبیاری و استفاده بهینه از آب کشاورزی سوق دهد.
واقعیت این است که بسیاری از مردم پر هم بیراه نمی گویند زیرا بر خلاف تصور , غلبه بر بحران مصرف تنها از طریق کاهش مصرف صورت نمی گیرد و در بسیاری از مواقع با جلوگیری از "تلفات" و "پرت" منابع تامین و تغییر نحوه (و نه میزان) مصرفی که موجب حفاظت از منابع آبی و سوخت های فسیلی می گردد می توان بحران را بخوبی مدیریت نموده و پشت سر گذارد.
به عنوان نمونه از کارهای بایسته حفاظت از منابع آب این است که همه آب های مصرفی پس از تصفیه مورد استفاده واقع نشده و با بکارگیری سیستم های توزیع آب دو گانه و تعیین قیمت مجزا برای آب هایی که رویشان کارهای مختلفی صورت پذیرفته به مردم خاطر نشان گردد که "آب شرب با بقیه آب ها فرق دارد"
در مورد کاهش مصرف سوخت های فسیلی نیز می توان به گفتن "مصرفتان را کم کنید" اکتفا نکرده و به کارگیری سوخت های جایگزین از منابع تجدید پذیر را کاملا "قانونمند" نمود.
در این باره جای تعجب و تاسف است که در حالی که از پسماند آشپزخانه و میوه ها و سبزیهای بلا استفاده و فضولات حیوانی می توان گازی به مراتب بهتر از گاز خانگی تهیه نمود و به علاوه در کنترل گازهای گلخانه ای اقدامی ارزشمند به عمل آورد , هنوز سیاست های دولت بر گازرسانی و انتقال گاز به دورترین روستاها گرایش دارد و کمتر کسی در اندیشه این است که گاز روستاها را "در محل" تهیه نموده و روستاییان را در انتظار "تامین بودجه ای که انتقال گاز را کاملا ممکن و موجه گرداند" نگاه ندارد.
با این حساب بد نیست سرکار خانم دکتر ابتکار که به مقایسه میزان مصرف انرژی مردم ایران با مردمان کشورهای مترقی و پیشرفته می پردازند نیم نگاهی هم به تعداد خانوارهای ایرانی که از بیوگاز برای گرم کردن خانه ها و خوراک هایشان استفاده می کنند انداخته و با مقایسه این میزان با چینی ها (یا مردمان هر جای دیگری) متوجه اینکه "کجای کاریم؟!" گردند.
جالب است که در حالی که هم گاز منبع ارشمندی است و هم کود چیزی است که در بازار خرید و فروش می شود میزان قابل توجهی از زباله های تر کشور ایران که هم قابلیت تولید گاز را دارند و هم ازشان می شود کود مرغوبی تهیه نمود هنوز به عنوان معضلی نگریسته می شوند که باید برای دفنشان در دل خاک جای مناسبی پیدا نمود!
در زمینه بهره گیری از سایر انرژی های نو و از انرژی خورشیدی گرفته تا انرژی باد نیز اوضاع و احوال چندان بهتر از استفاده از بیوگاز نیست و دولتمردان و مسئولین به هیچ وجه در اندیشه این نیستند که قانونی را مصوب کنند که وفق آن در صورت امکان بهره مندی از منابع تجدید پذیر(با رعایت جمیع جهات اقتصادی و زیست محیطی و بهداشتی و ...) , استفاده از انرژی سوخت های فسیلی دیگر در دستور کار نباشد!
با این حال همه این ها رافع مسئولیت مردم نیست و کاهش مصرف از کارهای بایسته ای است که تنها نباید به دست به دست کردن اطلاعات مربوط به آن در محیط های تلگرامی دلخوش نمود و خوش خیال بود که با انجام چنین "مهمی" می توان با سوء استفاده از "مراعات دیگران" لذت مفت سواری را تمام و کمال بر جان خویشتن نشانید.
متاسفانه یکی از دلایل عمده ای که باعث می شود مسئولین بیشتر توجهات خویش را جلب "کاهش مصرف مردمی" نمایند و مردم نگران این شوند که "بالاخره دولت در چه زمانی در راه تغییر دادن نحوه (و نه میزان) مصرف اقدامی می کند" این است که هر یک از طرفین ماجرا به داستان از دید خود نگاه کرده و با فکر کردن به "اول شما بفرمایید" ,ترجیح می دهد طرفی که اولین گام را بر می دارد نباشد!
در پایان بد نیست که با شرح و بیان گوشه ای از فیلمی که کاملا به ویژگی ها و خصایص اخلاقی ما ایرانی ها می خورد,ختم سخن و نوشته را اعلام نمایم:
"میزبان با نگاه به ساعت خویش رو به پیشکار خویش کرده و می گوید:دیر شد!چرا هیچ کدام از میهمانان نیامدند!پیشکار در جواب لبخندی زده و می گوید:قربان نگران نباشید!همه مردم این منطقه دوست دارند آخر بیایند!"
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.