مرگ دوبله؛ پیش درآمدی بر مرگ تخصص!

در یک مجلس میهمانی، زنی زیبارو رو به برنارد شاو، نمایشنامه نویس و طنز پرداز شهیر ایرلندی، نموده و می گوید: "بیایید ازدواج کنیم!"
جرج برنارد شاو می پرسد: "که چه شود؟"
زن زیبا پاسخ می دهد: "فکرش را بکنید! اگر بچه ما زیبایی من و هوش شما را به ارث ببرد چه موفقیت هایی که انتظارش را نمی کشد!"
برنارد شاو سری به علامت تاسف تکان داده و می گوید: "نگرانی من این است که او زیبایی من و هوش شما را به ارث ببرد!"
لطیفه بالایی بخوبی هر چه تمامتر اثر هم افزایی "زیبایی" و "هوش" را نشان می دهد و بخوبی می گوید که آن هایی که از دو عامل "هوش" و "زیبایی" به اندازه کاری بهره مند هستند هم از آن هایی که فقط زیبا هستند موفق تر خواهند بود و هم بیشتر از آن هایی که صرفا می توانند به بهره هوشی بالای خود بنازند شاهد موفقیت را در آغوش خواهند کشید!
در کشور ما، برای سال های طولانی، صداهای ماندگار به کمک چهره های جذابی که از صدای خوب برخوردار نبودند آمده و خیلی از سینماروها، که از داستان های پشت پرده خبر نداشتند، را مجاب می کردند که بر چهره و صدای خوب "هنرمند" غبطه خورده و از ته دل "فتبارک الله احسن الخاقین! خدا همه چیز را با هم به او داده!" را بر زبان بیاورند!
شاید علاقمندانی که جدا از فیلم های فارسی، فیلم های خارجی هم می دیدند باعث شدند طرفداران صرف فیلم های فارسی از اشتباه خارج شده و متوجه شوند بخش مهمی از بار فیلم های "دیدنی" و "خواستنی" بر دوش چهره هایی که هرگز دیده نمی شوند گذاشته شده است!
نگارنده مطلع نیست که، با درز گرفتن استثناهایی همانند "سال های دور از خانه"، ایده "فیلم خارجی خوب وجود ندارد" را چه کسی در جامعه ایران جا انداخت و کدام شیر پاک خورده ای مصمم شد جهت کاهش هزینه ها "خودتان جای خودتان حرف بزنید تا کار طبیعی تر جلوه کند" را آویزه گوش و روح و روان "هنرپیشه ها" نماید!
متاسفانه؛ این امر تنها به "سینما" ضربه مهلک وارد نکرد و با وادار کردن هنرپیشه ها به انجام افعالی که تخصص آن را نداشتند باعث شد "هر کسی از عهده هر کاری که به او محول شده، ولو اینکه در آن تخصصی نداشته باشد، بر می آید" در بسیاری از صنوف و حرف نیازمند تحصیلات بالا، تجربه فراوان، شرکت در دوره های ویژه و ... کار دست متولیان و کارگردانان و گردانندگان امور بدهد و خریداران و مشتری ها و دریافت کنندگان خدمات را بی نهایت ناراضی نماید!
درست است که این روزها، در عالم صدا و موسیقی، "چهره" آنقدر قدر و قیمت یافته که بسیاری از افراد معمولی خوش چهره با لب خوانی سری در میان سرها در آورده و کاری می کنند که خواننده اصلی عمرا از عهده اش بر نمی آمد؛ اما کیست که نداند این معروفیت فقط به برکت استفاده از موسیقی و صدای اصلی نصیب خواننده جعلی شده و اگر قرار بود او با صدای خود بدرخشد بهتر می دید جهت جلوگیری از آبروریزی، به ویژه نزد دوست و آشنا و فامیل نزدیک و دور، تا می تواند از نشان دادن چهره خودداری ورزد!
کسی چه می داند! شاید چارلی چاپلین، نابغه عالم سینما، خوش اقبال بود که در دوران سینمای صامت به فعالیت اشتغال داشت زیرا چه بسا اگر در فیلم های چارلی از زیر نویس استفاده نمی شد و چارلی جای خودش حرف می زد "صدا"، "سیما" را متاثر از خود کرده و امروزه کسی از چارلی و فیلم هایش، به نیکی امروزه، یاد نمی کرد!
منتشر شده در روزنامه اطلاعات
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.