مبارزه با "فقر"!
قرار است روز پنجشنبه همین هفته یک دقیقه در باره سطل بوکاشی( مزایا و نحوه استفاده) صحبت کنم. ظاهرا 17 نفر هستیم که هر کدام باید در باره یک آیتم( که فکر می کنم به توسعه پایدار مربوط باشد) حرف بزنیم. به من مبارزه با تغییرات آب و هوایی افتاده و چون کمپوست سازی علاوه بر کاهش حجم زباله های آشپزخانه( زباله های تر) و زمین مورد استفاده در لندفیل ها، از آلودگی آب و هوا هم جلوگیری کرده و سهم افراد در گرمایش جهانی را کم می کند به مبارزه با تغییرات اقلیمی هم ربط پیدا می کند.
از شما چه پنهان! خیلی دوست داشتم در باره "مبارزه با فقر"( که یکی دیگر از آیتم ها است) هم حرف بزنم. شاید در آن صورت چنین می گفتم:
بسیاری از مردم دنیا فقیر هستند؛ نه به خاطر اینکه ثروتمندان حق آن ها را خورده اند، بلکه به سبب اینکه بسیاری از منابع غذایی و غیر غذایی را حیف کرده اند!
3 ثروتمند به رستوران می روند و به اندازه 6 نفر غذا سفارش می دهند. به اندازه 2 نفر غذا می خورند و باقی را راهی سطل زباله می کنند!
شاید اگر این ها می دانستند که در موعد ریختن زائدات!؟ غذایی به سطل زباله ناخواسته چند نفر را، از شدت گرسنگی، به کشتن داده اند این کار را به همین راحتی صورت نمی دادند!
در زبان فارسی ما ضرب المثلی به نام "نه خود خورد نه کس دهد گنده کند و دور بریزد!"( در جهت حمایت از حقوق حیوانات آخر ضرب المثل را تغییر داده ام) را داریم که به موضوع حیف کردن اشاره می کند!
جلو حیف کردن را با فرهنگ سازی می شود گرفت، اما این نیز هست که گناه را نباید به تمامی گردن مصرف کننده ها انداخت. سودهای سرشار تجاری باعث می شود که بسیاری تولید کننده ها و فروشنده ها مردم را به خرید چیزهایی که نیاز ندارند تشویق و ترغیب کنند. باید جلو کار آن ها را هم گرفت!
رستوران ها نباید مجاز باشند که فقط غذای پرسی بفروشند و تازه در این کار پرس کودک و نوجوان و خانم و آقا را یک اندازه بگیرند! معلوم است که اینطور مقداری از غذا حیف خواهد شد( باز خدا پدر آنی را بیامرزد که فرهنگ بردن باقیمانده غذا به خانه و ممانعت از حیف شدن هر چه بیشتر آن را در جامعه ایرانی جا انداخت!)
اگر مردم مجاز باشند غذاهای رستورانی را کیلویی و گرمی خریداری کرده و مثلا "150 گرم برنج و 50 گرم گوشت بدهید" بگویند، هم گناه حیف شدن غذا از گردن فروشنده ساقط می شود و هم پای فقرا و مستمندانی که قادر به خرید یک پرس چلوکباب، یا دیگر غذاها، نیستند به اماکن مخصوص "از ما بهتران" باز می شود.
خرید و فروش دانه ای میوه هم باید در کشور ما جا بیفتد. مردم باید حق داشته باشند یک دانه سیب بخرند، بی آنکه نگران متلک هایی همانند "میهمان دارید؟" باشند!
قطعا ما براحتی نمی توانیم با آلودگی آب و هوا و خاک و مواد غذایی مبارزه کنیم! آما با "فقر" بسیار راحت تر می شود برخورد نموده و آن را سر جایش نشاند! به شرط آن که همت داشته باشیم و همت ها را فقط خرج گروه های خاص و ویژه ننماییم!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.