نشر اکاذیب!
لابد شما هم فیلم ادرار کردن دو مرد و یک زن فرانسوی بر روی یک فرد افریقایی را دیده اید.
در توضیح این عکس چنین گفته شده است:
- ادرار زن و مرد فرانسوی روی یک پسر بچه سیاه پوست!!
- رسوایی بزرگ قرن بیست و یکم
- صحنه غیر انسانی و ناراحت کننده ادرار دو مرد و یک زن فرانسوی بر روی یک کودک افریقایی در یکی از روستاهای فرانسه
کودک بیچاره که لباسش را از تن بیرون آورده اند، صورت خود را روی خاک قرار داده است.
- این در حالی است که تعدادی از فرانسوی های مثلا متمدن بدور کودک حلقه زده و در حال تماشای این صحنه هستند.
همان فرانسوی هایی که ادعای تمدنشان گوش عالم را کر کرده است.
- تماشاچی های پست فرانسوی کوچکترین تلاشی برای توقف ماجرا نمی کنند.
این صحنه پس از آن اتفاق افتاد که دولت مالی سفیر فرانسه را از کشور خود اخراج کرد.
پس از اخراج سفیر فرانسه، فرانسوی ها در یکی از روستاهای کشور خود یک کودک اهل مالی را یافته و بر روی او ادرار کردند.
لازم است قاره افریقا از خواب بیدار شود.
در این رویداد مشمئز کننده، ادعای حقوق بشر غرب کجا رفته است؟! حالا اگر یک افریقایی در صدد انتقام بر بیاید بلافاصله او را تروریست و ضد بشر می دانند!!
این فیلم با زیر نویس به زبان های مختلف باید برای همه کشورها ارسال شود.
از شما چه پنهان! فیلم را که دیدم فکر کردم با یک صحنه سینمایی یا تئاتری روبرو هستم؛ زیرا جدا از آنکه کودک مورد ادعا بیشتر به یک زن یا مرد چمباتمه زده شبیه بود، حالت تماشاگران به افرادی که در حال نظاره واقعیت هستند نمی مانست.
جدا برایم جای تعجب بود که در حال عدم موجودیت وسایل اعمال فشار یا کشتار فردی، از جمله اسلحه و باتوم و قمه، چرا کودک تلاشی برای فرار از تحقیر به خرج نداده و فقط تلاش کرده صورت خود را از دید حاضرین پنهان نماید.
اصلا چرا تماشاچیان صحنه همانند آدم های مسخ شده هستند؟
گیریم که آن ها عافیت طلب بوده و نخواهند با خلافکاران درگیر و سر شاخ شوند! سرشان را هم نمی توانند به علامت تاسف تکان بدهند و یا قادر نیستند با پایین انداختن چهره، با زبان اشاره، "شرمتان باد!" بگویند؟
تعداد ادرار کننده ها و راحتی و بی خیالی آن ها هم، انصافا، جای شگفتی دارد.
درست است که نخاله ها در هر جامعه ای یافت می شوند، اما واقعا پیدا کردن سه نخاله غیر فراری در یک جا که با خیال راحت بر روی کودکی ادرار کنند و یکی از آن ها هم خانم باشد کار آسانی است؟
سوالات اینچنینی باعث شد که چرخی در اینترنت زده و به واقعیت زیر دسترسی پیدا نمایم:
ویدیویی با عنوان اشتباه "تحقیر یک جوان مالی در شهری در فرانسه"، دو مرد و یک زن سفید پوست را نشان می دهد که بر روی یک زن سیاه پوست برهنه ادرار می کنند و تماشاچیان بدون هیچ واکنشی آن را تماشا می کنند.
این ویدیو را پیدا می کنیم:
این فیلم در مورد تحقیر یک زن مالی در فرانسه نیست، بلکه مربوط به صحنه سازی یک هنرمند است.
زنی که بر روی او ادرار می شود هنرمند گواتمالایی رجینا خوزه گالیندو است.
اجرای او به نام "Piedra"( سنگ در زبان فرانسوی)، در 17 ژانویه 2013 در دانشگاه سائوپائولو برزیل به عنوان بخشی از جلسات موسسه نیمکره مرکزی که "هنرمندان، دانشمندان را گرد هم می آورد" برگزار شد، نویسندگان، فراگیران و فعالان از سراسر قاره امریکا"
ماموریت آن ها "تمرکز بر عدالت اجتماعی و تحقیق] منصفانه[ بر فرهنگ و عملکرد سیاسی درگیر شده است.
او بدن خود را با زغال پوشانده است تا- بطور نمادین- به یک سنگ تبدیل شود و "تاریخ جهان" را با خود حمل کند.
این هنرمند که تبدیل به سنگ شده است، در شعری "عدم ضربات/ تحقیر/ نگاه های هوس آلود/ بدن های بالای من/ نفرت" را توصیف می کند.
او از بافت جامعه گواتمالا، که بیش از سی سال به دلیل جنگ داخلی از هم پاشیده شده است، توضیح می دهد که "پیام اخلاقی خشونت اجتماعی و بی عدالتی مرتبط با تبعیض جنسیتی و نژادی، و همچنین نقض حقوق بشر ناشی از نابرابری های بومی در روابط قدرت جوامع معاصر" است.
انحراف این صحنه سازی در شبکه های اجتماعی در زمان تنش مجدد بین فرانسه و مالی رخ می دهد.
جکومت نظامی مالی در 31 ژانویه سفیر فرانسه را اخراج کرد.
نیروهای فرانسوی از سال 2013 در این کشور حضور دارند، اما می توانند حضور خود را در آنجا کاهش دهند.
متاسفانه، در کشور ما، هر وقت بحث جلوگیری از "نشر اکاذیب" پیش می آید، بیشتری ها توجهات خود را معطوف داخل کشور کرده و کمتر کسی با تاسی به شعر " ای که از کوچه معشوقه ما می گذری من هم از کوچه معشوقه تو می گذرم" تلاش وافر به خرج می دهد تا از "پخش و اشاعه دروغ ها"ی مرتبط با سرزمین های دیگر، هر سرزمینی باشند، هم ممانعت به عمل آورد.
این در حالی است که ما شعر بسیار زیبای زیر را حاضر و آماده در آستین داریم و به تبعیت از آن می توانیم علاوه بر حل بسیاری از مشکلات خودی، در روابط خویش با جهانیان نیز تجدید نظری اساسی ایجاد نماییم:
شخصی بد ما به خلق می گفت
ما چهره ز غم نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گفتیم
تا هر دو دروغ گفته باشیم
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.