سال دوم راهنمایی بودم که انقلاب شد. آن موقع ها در مدرسه مختلط درس می خواندم و دختر و پسر در یک کلاس بودیم. در سال سوم راهنمایی مدرسه ما را جدا کردند، اما هنوز در میان معلم هایی که به ما درس می دادند آموزگار خانم هم پیدا می شد.

در سال اول نظری خبری از آموزگار خانم نبود. با این حال، سرویس ما مشترک بود و با وسیله نقلیه یکسان با دخترها عازم دبیرستان می شدیم.

سال دوم نظری، سرویس ها را هم جدا کردند و ما تا سال اول دانشکده خیلی کم دخترها را می دیدیم.

جوا خیابانی هم تقریبا در شرایط مشابه نگارنده تحصیل کرده است( می دانم که می گویم!) و شاید به همین دلیل دچار خطای محساباتی شده است.

برای ما ایرانی هایی که سال هاست عادت کرده ایم با وسایط نقلیه متفاوت با "اجناس لطیف" تردد نماییم، کاملا معمولی است که در هنگام مسابقات ورزشی برون مرزی هم خرق عادت نکرده و برای اینکه از کنار هم قرار دادن آتش و پنبه مرضی حاصل نگردد، دلاوران و نام آوران را در نوبت های مجزا یا با هواپیماهای متفاوت عازم مقصد نماییم.

با این حال، بعید است دختران و پسرانی که تمام کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در اروپا و امریکا گذرانده اند و در تمام اردوهای ورزشی از نعمت "اختلاط" و "سر به سر گذاشتن و شوخی و خنده با جنس مخالف( یا موافق)!" کاملا بهره مند بوده اند دغدغه های فرهنگی و مذهبی ما ایرانی ها را جدی گرفته و بی هیچ دلیل قانع کننده ای پذیرای این موضوع که در "سفر" و "اقامت" از یکدیگر کاملا مجزا گردند، بشوند.

جدا از مسائل و مشکلات فرهنگی باید مقوله اقتصاد، که در جای خود موضوع بسیار مهمی است، هم مورد نظر قرار گیرد.

بیشتر ما ایرانی ها خوب می دانیم که از همان سال اول پیروزی انقلاب، جداسازی دختر و پسر و زن و مرد ایرانی هزینه های اقتصادی کلانی را به کشور ما تحمیل کرده است.

به عنوان نمونه می توانید یک کلاس 40 نفره که 20 دانش آموز دختر و 20 دانش آموز پسر دارد را در نظر بگیرید. اگر مدرسه بخواهد اقدام به جداسازی دخترها و پسرها در کلاس های درس نماید باید مدرسه را دارای شیفت های صبح و عصر نموده و یا یک کلاس دیگر تهیه و تدارک ببینید.

با این حساب، در خوشبینانه ترین حالت نیاز به یک معلم اضافی خواهد بود که حقوق و دستمزد و بیمه و مزایا و اضافه کاری و ... او را باید یک جورهایی جفت و جور نمود.

"جواد خیابانی" که با این خرج های اضافی به شدت خو گرفته و به ویژه به دلیل سال ها حضور در صدا و سیما از بریز و بپاش های با حساب و بی حساب مدیران سازمان خبر دارد شاید هرگز فکر نکند که در کشورهای با حساب و کتاب اروپایی و امریکایی هر سنت و یورویی که قرار است هزینه شود مهم ارزیابی شده و در هنگامی که پای مسابقات برون مرزی و بین المللی به میان کشیده می شود لازم است دلیل قانع کننده ای در پاسخ به سوال "چرا در حالی که می توان با یک هواپیما سر از مقصد و مقصود در آورد باید هزینه اضافی تراشیده و برای دختران و پسران هواپیماهای جداگانه جفت و جور نماییم؟" داده شود. قطعا، جواب "چون ایرانی ها اینطور می خواهند" برای جامعه اروپا و امریکا یک پاسخ قانع کننده نخواهد بود.

شاید "جواد خیابانی" چون مشاهده کرده که برخی کشورهای اروپایی نزدیک هم برای سر شکن کردن هزینه ها دست به میزبانی مشترک مسابقات فوتبال می زنند و در این زمینه هم آنچنان خوب و بایسته برنامه ریزی می کنند که صدای اعتراض هیچیک از میهمانان بلند نمی شود به فکر اینکه "چرا آن ها بتوانند و ما نتوانیم؟" افتاده و در باره اینکه عامل اساسی شکل گیری بیشتر رقابت های اینگونه مسائل اقتصادی، نه معضلات فرهنگی، بوده اندیشه درست و حسابی ننموده است.

اصلا گیریم که همه این مسائل و مشکلات را یکجوری حل کردیم. آیا می توانیم، مثلا، در صورت میزبانی مسابقات کشتی آقایان جهان، برای فیلا این قضیه را هم که "زن را چه به تماشای مسابقات کشتی آقایان!؟" به راحتی آب خوردن جا بیندازیم!!؟