جرم؛ بیکاری!؟
در پاسخ به سوال "چه می کند"، جواب "در خانه کار می کند" را داد، در حالی که خوب می دانست درآمد من از کار خانگی آنقدرها نیست که بتوان فعالیت انجامی را، اصولا، کار به حساب آورد.
از شما چه پنهان! از دروغگویی او بدم نیامد، زیرا من هم همانند او خوب می دانستم این روزها آدم های زیادی هستند که هر چند به گونه "لسانی" بیکاری بیشتر اقشار جامعه را دست گلی که دولت تدبیر و امید آب داده می دانند، از صمیم قلب بر باور اینکه بی سوادی، بی تجربگی یا بی عرضگی را باید از جرائم اساسی آن هایی که در عنفوان جوانی یا سر پیری یا در میانه این دو دنبال کار می گردند به حساب آورد، راسخ و استوار می باشند.
شگفت آور این نیز هست که بیکاری بسیاری از آدم ها بیش از آنکه به شیمی آن ها ربط داشته باشد به فیزیک ایشان نسبت داده شده و بسیاری از بیکاران بیش از هر پرسش دیگری با سوال "تو که چهار ستون بدنت سالم است چرا کار نمی کنی؟" مواجه می شوند.
یادش به خیر نباشد! همکاری بسیار هیکلی و تنومند داشتم که از تحصیلات عالیه بویی نبرده بود.
آن موقع ها برایم جالب بود او که کار خود را اصلا خوب انجام نمی داد نه تنها به این امر واقف نبود، بلکه استخدام یکی از مهندسین شرکت، که انصافا کاربلد بود، را به ناتوانی جسمی وی مربوط دانسته و مدام "مدیر عامل دلش سوخته که استخدامش کرده است!" می گفت.
در آنطرف قضیه، دوستی داشتم که چون می توانست خیلی از آدم ها را سر کار بگذارد توصیه های زیادی از دوستان و آشنایان دشت کرده و شنونده "برای ... هم کاری کن! مدت های مدیدی است که دنبال کار می گردد" می گشت.
خودش می گفت که اگر بتواند کاری بکند، ترجیح می دهد آن را برای آدم های بلند قد انجام دهد، زیرا این افراد، در صورت بیکاری، نه تنها باید مزه تلخ بی درآمدی را بکشند بلکه مجبور به پذیرش متلک ها و گوشه و کنایه هایی در مایه "دراز، دراز راه می رود و کار هم نمی کند!" نیز می باشند.
تاسف بار این است که خصوصیات ظاهری آدم ها، نه آنچه در مغز و قلب ایشان در جریان است، راه خود را به عالم سیاست و هنر و ورزش هم باز کرده است و هر گاه سیاسون و سلبریتی های ورزشی و هنری در معرفی خود کم آورده و می خواهند از آدم هایی که سر جای خود قرار نگرفته اند سخن بگویند بیش از هر چیز از اصطلاح "کوتوله سیاسی، ورزشی یا هنری" مایه می گذارند.
با آدم های کوتاه قد که در باره شان "نصفشان زیر زمین است" گفته می شود، فعلا، کاری نداریم! و فقط این سوال را مطرح می سازیم که کوتوله ها، که قدی کوتاهتر از کوتاه قدها دارند، واقعا چه هیزم تری به آدم های بلند قد یا دارای قد نرمال فروخته اند که باید ضرب المثل عوالم سیاست، هنر و ورزش گردند؟
افراد دارای معلولیت های جسمی و حرکتی، کم بینایان و نابینایان و اشخاص دارای مشکلات حاد شنوایی و ناشنوایان در مقوله استخدام با محدودیت های به مراتب بیشتری مواجه هستند و این در حالی است که گاه در یک آزمون استخدامی، که در آن افراد بر مبنای ضوابط و نه روابط گزینش می شوند، استحقاق بسیاری از آن ها، قطعا، بیش از افراد معمولی خواهد بود.
خوب یاد دارم که زمانی تلفنچی شرکت ما یک فرد نابینا بود. او آنچنان کار ما را خوب راه می انداخت که لزومی به بیان شماره تلفن مورد نظر نداشتیم و تا سه شماره اول را می گفتیم خیال خود را تخت اینکه لازم نیست وقت ارزشمند خود را بی خود و بی جهت تلف نماییم می دیدیم.
کاربلدی و کار راه اندازی او به گونه ای بود که گاه فراموش می کردیم با یک فرد نابینا طرف هستیم و بنابراین در دنباله خبط هایی از قبیل "فیلم ... را دیده ای؟" جواب "مشتی! دیدی چیه؟ بگو شنیدی؟" که همیشه با لبخند و بدون دلخوری ادا می شد، را دشت می کردیم.
چارلی چاپلین، نابغه بزرگ عالم سینما، می گوید که در دنیای به این بزرگی برای همه جا هست، به شرط اینکه آدم ها جای خود را پیدا کنند.
متاسفانه، این عبارت درست در سرزمین ما خریداران چندانی ندارد، زیرا آدم هایی که بنابر علائق و ویژگی های شخصیتی و وفق اهداف خود برنامه ریزی کرده و می خواهند در جای درست خود قرار گیرند، در بیشتر مواقع، جای خود را به ناحق اشغال شده دیده و شنونده "جای تو ایجا نیست" یا از آن بدتر "یک نفر جای تو را گرفته و بهتر است تو هم جای یک نفر دیگر را بگیری!" می گردند!
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.