وفات یافتگان کرونا!
وزارت بهداشت ادعا دارد که در زمینه مبارزه با کرونا بسیار خوب عمل کرده است. این وزارتخانه تعداد فوتی ها به ازای هر یک میلیون نفر را گواه آورده و می گوید که این عدد از ارقام مشاهده شده در بسیاری کشورها، که ید طولایی در بهداشت و درمان دارند، به مراتب کمتر است.
برخی از افراد هستند که اعداد ارائه شده در این زمینه توسط وزارت بهداشت و درمان را قابل تامل و شک برانگیز می دانند.
آن ها برای به کرسی نشانیدن حرف خود می گویند که اگر دلیل اصلی مرگ و میر در اثر کرونا را ابتلا دانسته و عامل نخست ابتلا را عدم رعایت پروتکل های بهداشتی توسط مردم در نظر بگیریم، باید کم و کسری هایی در آمار ارائه شده توسط وزارت بهداشت و درمان دیده شود.
همه ما خوب می دانیم که تا قبل از ورود کرونا، بیشتر مردم ایران دست های خود را بطور کامل نشسته و تواتر شستشوی دست ها را رعایت نمی کردند( واقعا تا قبل از ورود کرونا چند نفر از اینکه حداقل زمان شستشوی کامل دست 20 ثانیه است آگاهی داشتند!)
جدا از این موضوع، کشور ما در مورد الزامی کردن استفاده از ماسک از بسیاری سرزمین های جهان عقب افتاد.
نکته سوم این است که، متاسفانه، در کشور ما جمعیت و امکانات لازم برای حیات آحاد مختلف جامعه، هرگز، رشدی متوازن و همگون نداشته اند و به همین دلیل در بسیاری اوقات و مکان ها شاهد بزرگتر بودن مظروف از ظرف بوده ایم!
در این زمینه، بیشتر مردم خوب به یاد دارند که تا قبل از ورود کرونا، در ساعات شلوغی، مردم سوار بر اتوبوس و مترو و برخی مراکز خرید حتی نمی توانستند درست و حسابی نفس بکشند؛ چه اینکه بخواهند فاصله اجتماعی را از یکدیگر رعایت نمایند!
مورد دیگری که اوضاع را بدتر کرد این بود که در حالی که سران بسیاری از کشورها جهت مقابله با کرونا، "اول سلامت!" گفتند، اولیای امور و متولیان سرزمین عزیز ما مصمم شدند که "سلامت" و "اقتصاد" مردم را در کنار هم سرپا نگاه دارند.
شاید بدو ورود کرونا را برخی از افراد به یاد داشته باشند.
آن زمان ها مردم به راحتی "من کرونا گرفته ام" می گفتند تا به دیگران "شاید برای شما هم اتفاق بیفتد!" را حالی نمایند.
مسئولین و اولیای امور نیز، به تاسی از مردم، وارد گود شده و تمایل پیدا کردند با ادای "من هم کرونایی شده ام" هم نزدیکی خود به مردم را نشان دهند و هم ثابت کنند که درد و رنج و ناراحتی بیماران را از عمق جان درک می کنند.
به تدریج اوضاع پیچیده تر شد و مردم دراین فکر که "مسئولینی که نمی توانند خودشان را سالم نگه دارند، چطور می توانند اقدامات بایسته در راستای سالم سازی ما را انجام دهند؟" فرو رفتند.
مسئولین و اولیای اموری که حرف دل یا بر زبان آمده مردم را "دو کلمه حرف حساب" شنیدند، از موضع پیشین خود عقب نشینی کرده و هر چه گفتند، "کرونا گرفته ام" نگفتند!
وقتی پای مرگ و میر به میان آمد، شرایط به مراتب بدتر شد، زیرا همسایه هایی که متوجه می شدند یک نفر در نزدیکی آن ها در اثر کرونا بدرود حیات گفته است، بازماندگان و عزیز از دست رفته ها را به چشم قاتلین بالفطره ای که بزودی دخل همه اهالی محله را در خواهند آورد، نگریستند.
با این حساب بود که بسیاری از آن هایی که شتر مرگ در خانه آن ها را کوبیده بود دست به دامان پزشکان محترم شده و از آن ها خواستند که عامل مرگ را یک چیز دیگر عنوان نمایند؛ باشد تا بدینوسیله حضور عوامل و تجهیزات ضد عفونی کننده، همسایگان را نگران اتفاقی که بزودی روی خواهد داد، ننماید.
شاید بعضی از خوانندگان گرامی بر نگارنده خرده گرفته و بگویند که هیچ پزشکی اخلاق حرفه ای خود را زیر پا نگذاشته و عامل مرگ یک درگذشته در اثر کرونا را یک چیز دیگر اعلام نمی کند.
ممکن است، این حرف، حرف حساب باشد. با این حال، وقتی پزشکی حاضر می شود نوزاد تکامل نیافته ای را از رحم مادر در بیاورد تا به او یک زادروز لاکچری اهدا نماید، چرا نمی تواند در جهت محافظت از آبروی یک خانواده اشرافی دست به قلم شده و عامل فوت را چیزی دیگر، مثل کهولت سن، به حساب اورد!؟
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.