کارهایی که وزارت بهداشت نکرد!

خبر می رسد که جمعی از اهالی یک روستا دچار بیماری ایدز شده اند(یا از قبل دارای بیماری ایدز بوده اند!)
در این باب، اولین کاری که وزارت بهداشت باید بکند اختیار کردن سکوت است، زیرا وقتی شما بدون انجام بررسی های لازم و بی آنکه مطلع شوید که واقعا مشکلی وجود دارد یا مطالب مطروحه در زمره شایعاتی که هر چند وقت یکبار سر زبان ها می افتد می باشد، موضع "ما بیگناهیم" می گیرید، شنوندگان عزیز ناخودآگاه به یاد ضرب المثل "چوب را که برداری ...." می افتند.
دومین موضع وزارتخانه باید آنی باشد که ما ایرانی ها فقط در فیلم ها و سریال های تلویزیونی خارجی شاهد آن هستیم:" اطلاعات تکمیلی به محض دریافت در اختیارتان خواهد گرفت"
مسلما اگر وزارتخانه تنها به عبارت به ظاهر کلیشه ای بالا گوشه چشمی داشت، می دانست باید از کلی گویی هایی مانند "بعضی ها از طریق روابط جنسی دچار بیماری شده اند و برخی از مبتلایان در شمار معتادان تزریقی می باشند" دست برداشته و اولین خبر مخابره شده را " از میان افراد روستا .... تعداد دچار بیماری اچ آی وی هستند" بگیرد.
موضوع بالا از این حیث حایز اهمیت است که بیماری ایدز مثل سرماخوردگی نیست که شما با مشاهده آبریزش بینی "حتما سرما خورده اید" بگویید.
به عبارت دیگر، وقتی زمان اظهار نظر از زمان انجام آزمایش ایدز کوتاهتر می شود، مردم بر باور اینکه بیش از انجام تحقیقات لازم و ضروری، تلاش می کنید که همکاران خود را از اتهامات وارده مبری نمایید استوار می گردند.
تعیین تعداد مبتلایان یک حسن بزرگ دارد و آن این است که آتش خشم مردمی که نمی دانند به بیماری مبتلا هستند یا نه را فرو می نشاند، زیرا حتی داشتن اطلاع اینکه آدمی به یک بیماری بد دچار شده و باید برای درمان خویش چاره ای بیندیشد، به مراتب از اینکه بین زمین و آسمان معلق باشد و هر بار از خود سوال بی جواب "بالاخره ایدز دارم یا ندارم؟" را بپرسد بهتر است.
پس از اطلاع از تعداد افراد مبتلا و شروع انجام اقدامات لازم برای بهبودی حال بیماران و یا دست کم کمک به ایشان، که حالشان بدتر نشود، باید تحقیقات لازم در باره نحوه ابتلا صورت گیرد.
در این باب باید مردم مطلع شوند که از تعداد مبتلایان چند نفرشان از طریق جنسی و کدامین تعدادشان از طریق تزریق ویروس عامل انتقال را دریافت داشته اند. در این باب علاوه بر ذکر تعداد موارد انتقال مادر به فرزند، می بایست قصور احتمالی پرسنل "همکار" نیز مورد توجه قرار گرفته و تنها پس از بررسی های لازم، مثلا "قصوری در کار نبوده است" را اطلاع رسانی نمود.( این هم از کارهایی است که وزارت بهداشت انجام نداد و متاسفانه از همان اول کار در این باره بصورت "ما به کلیه همکارانمان ایمان و اعتقاد راسخ داریم" موضع گیری نمود)
متاسفانه وقتی در کشور ما از اطلاع رسانی دقیق و شفاف سخن به میان می آید، برخی خرده گرفته و "نباید چوب حراج به آبروی مردم زد" می گویند. آنانی که اینطور می گویند قطعا از تفاوت موجود بین کسب اطلاعات و در اختیار قراردادن اطلاعات بی خبر هستند.
در زمینه کسب خبر، وزارت بهداشت ملزم است که از طریقه انتقال ویروس به هر فرد، اطلاعات کسب کرده و آنی که دوست دارد از نحوه ابتلای خویش خبر بگیرد را مستحضر موضوع نماید.
در زمینه اطلاع رسانی عمومی چنین کاری صورت نمی گیرد و بی آنکه اسمی از کسی برده شود به اطلاع مردم می رسد که مثلا کدام عامل بیشترین راه شیوع را به خود اختصاص داده است.
با همه این ها کاملا ممکن است که دلیل ابتلای افراد به بیماری مورد شناسایی قرار نگیرد. این اتفاق در خیلی کشورها می افتد و مردم را به بیان "همه تلاششان را کردند" می کشاند.
به این ترتیب، دلخوری عمده مردم کشور ما بیش از آنکه ناشی از ناشناخته بودن علت وقوع بیماری باشد این است که وزارت بهداشت قبل از آنکه همه تلاشش را کرده باشد و با کلی گویی در باره راههای ابتلای بیماری( که بیشتر افراد دارای مختصر اطلاعات پزشکی از همه آن ها با خبرند)، مردم را در جریان چند و چون ماجرا گذاشته است.
به زبان ساده و خودمانی باید گفت که کار وزارت بهداشت کاملا به این می ماند که پلیس راه در باره علت چپ کردن یک اتومبیل، سرعت بالای راننده، نقص فنی ماشین، راهسازی نامناسب، پیچ خطرناک، خواب آلودگی راننده، بوق زدن ناغافل یک اتومبیل دیگر و ... را در زمره احتمالات چپ کردن ماشین قلمداد نماید.
آیا در چنین حالتی خسارت دیدگان نمی توانند بگویند که همه این ها می توانست از راه دور هم اطلاع رسانی شود و لازم نبود پلیس های محترم زحمت حضور تا صحنه را متقبل شوند.
البته چنین دیدگاهی را خسارت دیدگان شاهد حضور پلیس خواهند گفت، زیرا برای مردم عادی بسیار قابل قبول تر خواهد بود که پلیس را حاضر در صحنه مشاهده نکرده و نسخه او را پیچیده شده از راه دور(شاید هم خیلی دور!) قلمداد نمایند!
منتشر شده در روزنامه آفتاب یزد
شاید اگر دسترسیم به بلاگدون قطع نمی شد یا مطالب منتشر شده در آفتاب یزد را نگهداری می کردم سر از بلاگفا در نمی آوردم.